نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

گروه مدیریت ورزشی و رسانه، دانشکده علوم ورزشی و تندرستی، دانشگاه شهید بهشتی

چکیده

کمیته ملی پارالمپیک ایران به تبعیت از ساختارهای جهانی، تغییراتی را در حاکمیت رشته­های پارالمپیکی به منظور توسعه ورزش فراگیر برای افراد دارای معلولیت انجام داده است. در همین راستا، از سال 1398 برخی از رشته­های ورزشی معلولان از «فدراسیون ورزش­های جانبازان و معلولان» به فدراسیون های ملی انتقال پیدا کرده است. لذا، هدف این پژوهش، شناسایی ضرورت و چالش­های انتقال رشته­های ورزشی معلولان به فدراسیون­های ملی بود. پژوهش به صورت کیفی انجام شد و ۱۳ نفر از خبرگان ورزش معلولان، خبرگان مدیریت ورزشی، ورزشکاران پارالمپیکی، مدیران کمیته ملی پارالمپیک و مدیران فدراسیون­ها به‌صورت هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. ابزار جمع­آوری داده­ها، مصاحبه نیمه‌ساختاریافته بود و برای تحلیل مصاحبه­های کیفی، از رویکرد استقرایی و تحلیل مضمون استفاده گردید. همچنین، برای تسهیل استخراج، طبقه‌بندی و مدیریت داده­ها از نرم­افزار مکس­کیودا بهره­گرفته شد. داده­ها به‌صورت کلی در دو بخش ضرورت­ها و چالش­های انتقال طبقه‌بندی شدند. در قسمت اول،‌ مشارکت ورزشی،‌ الزامات بین­المللی، حمایت­های سیاسی قانونی، لزوم تنوع و فراگیری در جامعه،‌ توسعه فنی، فقدان ظرفیت در فدراسیون­های مبدا و لزوم توسعه پایدار به‌عنوان مقولات اصلی در بخش ضرورت انتقال طبقه­بندی شدند. سپس داده­ها در بخش چالش­های انتقال رشته­ها به فدراسیون­های ملی در مقولات چالش­های ساختاری، ضعف در سیاست­های کلان،‌ سوگیری، رویکرد استیجاری،‌ مقاومت در برابر انتقال و فقدان تجربه زیست مشترک طبقه‌بندی شدند. علیرغم ضرورت انتقال به منظور فراگیری، افزایش فرصت­ها و توسعه مشارکت ورزشی، به نظر می­رسد این انتقال چالش­های فراوانی را برای ورزشکاران دارای معلولیت، فدراسیون­های ملی و کمیته ملی پارالمپیک در پی داشته است. یکی از پیشنهادات اساسی برای بهبود این فرایند در مرحله اول، به­روزرسانی سیاست­های کلان ورزشی، تغییر آیین‌نامه‌ها و اساسنامه فدراسیون­هاست که می­تواند به بهبود این انتقال کمک نماید.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Developing Mainstream Sort; The Necessity and Challenges of Changing the Governance of Disabled Sports in Iran

نویسندگان [English]

  • Mohammad Pourkiani
  • Ali Afrouzeh
  • mahammad reza boroumand

Shahid Beheshti University

چکیده [English]

Iran's National Paralympic Committee has taken steps to promote inclusive sports for people with disabilities in line with international standards, including transferring some disabled sports from the Disabled Sports Federation to National Federations since 2018. This research is to explore the necessity and challenges of such transfers, with a focus on identifying structural, policy, and cultural barriers faced by the national federations. This study employed a qualitative research design and involved thirteen participants who were selected through targeted and snowball sampling. The samples included experts in disabled sports, sports management and sociology as well as Paralympic athletes, managers of the National Paralympic Committee and presidents and managers of federations. Semi-structured interviews were conducted face-to-face with each participant and inductive approach and theme analysis were used to analyze the qualitative data. MAXQDA software was instrumental in streamlining the processes of data extraction, classification and management. The data were generally categorized into two parts: the needs and challenges of transferring disabled sports to National Federations as a mainstreaming policy. The transfer of sports disciplines to National Federations is necessary to promote sports participation, diversity, inclusiveness and sustainable development. However, this process poses challenges such as structural issues, weak macro policies, bias, hiring practices, resistance to change and lack of shared experience. These challenges affect athletes with disabilities, national federation and the National Paralympic Committee. To address these challenges, it is recommended to update macro sports policies and revise regulations and statutes of the federation in the initial stage of the transfer process. This can help improve the transition and provide better opportunities for athletes and organizations involved.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Mainstream Sport
  • Disabled Sports
  • Transferring Disabled Sport and Iran Paralympic Committee

توسعه ورزش فراگیر؛ ضرورت و چالش­های تغییر حاکمیت ورزش معلولان در ایران

علی افروزه[1]

 محمد پورکیانی[2]

 محمدرضا برومند[3]

10.22034/ssys.2023.2900.3115

تاریخ دریافت مقاله: 25/4/1402

                                                                                 تاریخ پذیرش مقاله: 16/5/1402

 

مقدمه

بازی­های پارالمپیک در سال­های اخیر رشد خیره­ کننده­ ای داشته ­اند و همواره تعداد ورزشکاران و کشورهای شرکت­ کننده در این رویداد افزایش یافته است (کمیته بین­المللی پارالمپیک، ۲۰۲۲)‌. اما با این­حال، همچنان افراد دارای معلولیت در حاشیه هستند و مشارکت ورزشی پایینی دارند (میزنر و دارسی[4]، ۲۰۱۴). یکی از دلایل موضوع فوق، فقدان سیاست­های موثر و عدم فراگیری در جامعه است (سازمان جهانی سلامت[5]، ۲۰۱۳). منظور از فراگیری، پذیرش مسئولیت برای فراهم‌کردن فرصت­های ورزشی و اقدامات لازم برای اطمینان از ارائه فرصت برابر مشارکت ورزشی برای همه افراد جامعه است (مینر و دارسی، ۲۰۱۴). به طور کلی، مفهوم ادغام و فراگیری، دسترسی برابر و همچنین پذیرش همه­ی افراد در جامعه است (هاو[6]، ۲۰۰۷). یکی از مزایای فراگیری در ورزش افراد دارای معلولیت، افزایش تعاملات و ارتباطات بین افراد دارای معلولیت و افراد بدون معلولیت است که این موضوع منجر به بهبود نگرش نسبت به افراد دارای معلولیت و همچنین احتمال افزایش مشارکت وی در جامعه و ورزش می­شود. اجرای ورزش فراگیر در جامعه از سال­های گذشته مورد توجه پژوهشگران مختلف بوده است. با وجود این، جوامع همواره با چالش­هایی برای پیاده­سازی ورزش فراگیر در جامعه مواجه بوده­اند (ویلهایت، موشت، گولدنبرگ و همکاران[7]، ۱۹۹۷). در همین راستا، توصیه به ادغام ورزشکاران دارای معلولیت در سازمان­های ورزشی افراد بدون معلولیت و توسعه فراگیری، توسط کمیته بین­المللی پارالمپیک[8](IPC) مطرح شده است (استیدوارد[9]، 1996). این موضوع به قدری حائز اهمیت است که کمیته بین­المللی پارالمپیک در سال ۲۰۱۹ چشم انداز خود را به «خلق یک جهان فراگیر از طریق ورزش­های پارالمپیکی» تغییر داده است (کمیته بین­المللی پارالمپیک، ۲۰۱۹). لذا، کمیته بین­الملی پارالمپیک درسال­های اخیر اقدامات جدی برای توسعه ورزش فراگیر در جهان انجام داده است (پورکیانی و همکاران، 1401). یکی از اقدامات مهم این سازمان به منظور توسعه فراگیری، تغییر ساختار و انتقال حاکمیت رشته ­های ورزشی از IPC به فدراسیون­های بین ­المللی است. در سال­های گذشته، کمیته بین­المللی پارالمپیک نقش حاکمیتی برای رشته­های ورزشی را بازی می­کرد و خود به‌عنوان فدراسیون جهانی آن رشته ایفای نقش می­کرد، اما با توجه به سیاست­های جدید، اکنون تنها حاکمیت ۱۰ رشته بر عهده کمیته بین ­المللی پارالمپیک است که مقرر شده تا پایان سال ۲۰۲۶، این رشته­ها نیز به فدراسیون­های بین­المللی ورزشی یا سازمان­های بین­المللی افراد بدون معلولیت واگذار شود (کمیته بین­المللی پارالمپیک، 2019). ارتباط نزدیک و پایدار کمیته بین­المللی المپیک و کمیته بین­المللی پارالمپیک و وجود تفاهم­نامه­های مختلف بین این دو سازمان باعث شده این انتقال­ها با هدف توسعه ورزش معلولان، ورزش فراگیر و افزایش فرصت­های مشارکت ورزشی صورت پذیرد (لگ و همکاران، [10]2015). برخی از کشورهای پیشرو نیز با هدف توسعه فراگیری، سیاست مذکور را به صورت ملی دنبال و ورزش معلولان را در فدراسیون­های ورزشی افراد بدون معلولیت ادغام کرده­اند،‌ این موضوع در سال­های اخیر به یکی از مباحث مهم در ساختار و حاکمیت ورزشی مطرح شده است (کنک و همکاران ۲۰۱۹[11])‌. قبل از سال 1997، ورزش معلولان در نروژ توسط سه سازمان ورزش برای افراد دارای معلولیت نروژ[12]،  کمیته ورزش برای کم­توانان ذهنی[13] و فدراسیون ورزش برای ناشنوایان نروژ[14] مدیریت و سازماندهی می­شد، اما در سال 1997 به عنوان اولین گام توسعه ورزش در مسیر اصلی، هر سه سازمان در یک سازمان با عنوان «سازمان ورزش برای افراد دارای معلولان نروژ»[15] ادغام شد. هدف اصلی این سازمان، سازماندهی فعالیت­های ورزشی برای افراد دارای معلولیت از طریق فدراسیون­های ملی تعریف شد. فرایند فراگیری، از بالاترین سطح ورزش نروژ ( کمیته ملی المپیک نروژ و کنفدراسیون ورزش) با تصمیم­گیری در هیئت رئیسه آغاز شد و هدف نهایی این تصمیم، برابری، پذیرش و درک همه شرکت‌کنندگان در ورزش و افزایش مشارکت ورزشی اعلام شد. بدین منظور از فدراسیون­های ملی درخواست شد تا مسئولیت ورزش معلولان نیز بر عهده بگیرند و در مقابل، از طرف کمیته ملی المپیک نروژ و کنفدراسیون ورزش کمک مالی دریافت نمایند (سورنسن و کارس[16]، 2006). مرکز ورزش کانادا در سال 2006، اهمیت ادغام و فراگیری ورزش حرفه­ای افراد داری معلولیت در بدنه ورزش کانادا را بسیار برجسته و مهم برشمرد (هاو[17]، 2007). سیاست ورزش کانادا برای افراد دارای معلولیت (2006) با هدف افزایش مشارکت افراد دارای معلولیت در ورزش، ظرفیت­سازی و افزایش کسب موفقیت­ها در سطح ملی و بین­المللی، ادغام ورزش افراد داری معلولیت در فدراسیون­های ملی ورزش کاناداست. بنابراین عمده مدیریت و برنامه­ریزی ورزش معلولان در کانادا از طریق فدراسیون­های ورزشی افراد بدون معلولیت انجام می­شود (سیاست ورزش کانادا برای افراد دارای معلولیت ، 2006).

ساختار ورزش معلولان در ایران شامل سه فدراسیون ورزش­های جانبازان و معلولان، ورزش­های نابینایان و کم­بینایان و ورزش­های ناشنوایان می­باشد. البته برخی از انجمن­ها مثل المپیک ویژه و کوتاه قامتان به صورت مستقل در حال فعالیت هستند، اما در ساختار حاکمیتی ورزش معلولان ایران قرار ندارند. همچنین تا قبل از سال 1396، کمیته ملی پارالمپیک در قالب کمیته ملی المپیک فعالیت می­کرد، اما در سال 1397، ساختار و بودجه کمیته ملی پارالمپیک به صورت کامل از کمیته ملی المپیک مستقل گردید (افروزه، 1401). این موضوع باعث شد فعالیت­های کمیته ملی پارالمپیک گسترده­تر از قبل دنبال شود. کمیته ملی پارالمپیک ایران به تبعیت از کمیته بین­المللی پارالمپیک در سال­های اخیر تغییراتی را در حاکمیت رشته­های پارالمپیکی به منظور توسعه ورزش فراگیر برای افراد دارای معلولیت انجام داده است. تا قبل از سال 1398، تمام رشته­های ورزش معلولان در قالب انجمن­های ورزشی در دو فدراسیون ملی ورزش­های جانبازان و معلولان و فدراسیون ورزش­های نابینیان و کم بینایان فعالیت داشتند، اما به تدریج و تاکنون رشته­های پاراتیروکمان، پاراتنیس، پاراتنیس روی میز، پاراسوارکاری، پاراترای­اتلون، پاراقایقرانی، پاراتکواندو، پارادوچرخه سواری، پارابدمینتون به فدراسیون­های ورزشی ملی افراد بدون معلولیت واگذار شده است.

علیرغم مزایای انتقال رشته­های ورزش معلولان به فدراسیون­های ورزشی، این سیاست چالش­های فراوانی نیز در پی خواهد داشت (هامس و همکاران، 2003، میزنر و دارسی، ۲۰۱۴)‌. در همین زمینه، هاموند و جینز[18] (2018) بیان داشتند پس از انتقال رشته­های ورزش معلولان به فدراسیون­های ملی استرالیا در اوایل دهه 2000، ورزش حرفه­ای در بخش پایه، رشد چندانی را تجربه نکرد و این بخش همچنان با مشکلاتی مواجه است.  هاو (۲۰۰۷) نشان داد علیرغم اینکه دوومیدانی معلولان توسط فدراسیون دوومیدانی کانادا مدیریت می­شود،‌ اما ادغام به خوبی رخ نداده است و حتی می­توان گفت ورزشکاران دارای معلولیت و بدون معلولیت به صورت کامل جدا از یکدیگر هستند. همچنین فدراسین دوومیدانی کانادا هنوز به‌صورت کامل نتوانسته ورزشکاران دارای معلولیت و ارزش­های آنان را بپذیرد. از طرفی هنوز ورزشکاران دارای معلولیت در فرایند تصمیم­گیری دخیل نیستند. پیرز و همکاران [19](۲۰۲۰) نیز در تحقیق اخیر خود نشان دادند اثری از ورزشکاران پارادومیدانی در وبسایت فدراسیون دوومیدانی کانادا وجود ندارد؛ ورزشکاران پارالمپیکی اغلب در حاشیه و در سایه ورزشکاران بدون معلولیت هستند و اخبار مرتبط با آنان بیشتر همراه با موارد پزشکی و یا خیریه است.

 

مک­بین و همکاران[20] (۲۰۲۲) با تحلیل تاریخی ساختار ورزش معلولان در نیوزند‌ نشان دادند از دهه ۱۹۸۰ سیاست ورزش معلولان متاثر از مدل اجتماعی معلولیت توسعه یافته و تلاش برای ادغام و فراگیری آغاز شده است. علیرغم توسعه سیاست­های فراگیری در ورزش نیوزلند و تدوین چشم­انداز الهام‌بخش برای توسعه ورزش معلولان، افراد دارای معلولیت در این کشور همچنان محرومیت، حاشیه‌نشینی و سطوح پایین‌تر مشارکت ورزشی را تجربه می‌کنندکه نشان‌دهنده قطع ارتباط بین سیاست­های فراگیری و اجرای آن است. علیرغم این موضوع،‌ توانایی­گرایی[21] تا حد بالایی در ساختارهای ورزشی نفوذ کرده است و اجازه رشد ورزش معلولان را نمی­دهد. اندرسون و همکاران[22] (۲۰۲۳) نیز به بررسی شرایط فدراسیون فلوربال[23] سوئد برای فراگیری و میزبانی از افراد دارای معلولیت پرداختند. آن­ها نشان دادند علیرغم نگاه مثبت مسئولان فدراسیون فلوربال نسبت به فراگیری، اما به دلیل آگاه‌نبودن سیاست­گذاران کلیدی و وضعیت نامناسب تخصیص بودجه، این اقدام می­تواند منجر به حاشیه رفتن افراد دارای معلولیت شود. اسبقیان، رئیس فدراسیون ورزش­های جانبازان و معلولان، دو سال پس از انتقال رشته­ها در مصاحبه­ای اظهار داشت هیئت­های استانی فدراسیون­های ورزشی ملی، توجهی به ورزشکاران دارای معلولیت نمی­کنند و این موضوع نارضایتی ورزشکاران دارای معلولیت را در پی داشته است (تسنیم، 1399).  همچنین گزارش­ها نشان می­دهند فدراسیون­های ملی تجهیزات مناسبی برای ورزشکاران دارای معلولیت ندارند و اغلب مدیران فدراسیون­های ملی با ورزش معلولان بیگانه هستند و در برخی از مواقع هیچ اولویتی برای ورزش معلولان قائل نمی­شوند. اما برخی از گزارش­ها و تحقیقات نشان می­دهند انتقال رشته­های ورزش معلولان به فدراسیون ملی در آینده به نفع ورزش معلولان خواهد بود و به دلیل ماهیت کاری، رشته­های ورزشی معلولان سنخیت بیشتری با فدراسیون های ملی دارند (تسنیم، 1399). در همین زمینه، پانکویک و همکاران[24] (۲۰۲۳)، ادغام ورزشکاران دارای معلولیت در فدراسیون­های ملی ورزشی و یکپارچه‌بودن ساختار ملی ورزش با ورزش معلولان را یکی از عوامل اصلی برای موفقیت ورزشکاران در سطوح مختلف پارالمپیک مطرح کردند. آن­ها پس از مصاحبه با ۲۳ متخصص ورزش پارالمپیک، ادغام ورزشکاران دارای معلولیت در فدراسیون­های ملی را بسیار ضروری دانستند، چرا که اعتقاد داشتند این ادغام منجر به استفاده ورزشکاران دارای معلولیت از زیرساخت­ها و امکانات سخت­افزاری و نرم­افزاری فدراسیون­های ملی  و در نهایت به موفقت ورزشکاران پارالمپیکی منجر می­شود. افروزه (۱۴۰۱)‌ نیز بیان کرد این موضوع در بسیاری از موارد منجر به پیشرفت آن رشته ورزشی می­شود و با توجه به فراهم کردن فرصت­های برابر، فرایند فراگیری تسهیل می­یابد. همچنین هاموند (2019) نشان داد ادغام ورزشکاران دارای معلولیت شنا در بدنه اصلی شنا در استرالیا باعث شده است تصویر عمومی نسبت به ورزشکاران دارای معلولیت بهبود پیدا کند. این سیاست در ورزش برخی از دانشگاه­ها نیز اجرا شده که نتایج مطلوبی در پی داشته است. اجرای ورزش فراگیر در دانشگاه­ها باعث شده است علاقه دانشجویان دارای معلولیت به مشارکت ورزشی و تماشای برنامه­های ورزشی افزایش یابد (توسیم و اودیانگو، ۲۰۲۲[25]).

 ورزش برای افراد دارای معلولیت اغلب به‌عنوان بخشی از ورزش به آن نگریسته می­شود. بنابراین محققان کمی به این حوزه توجه کرده­اند (هامس و همکاران، 2003). علاوه بر این، اغلب تحقیقات پیرامون موانع و یا عوامل موثر بر مشارکت ورزشی (کیال و همکاران، ۱۴۰۰، لیموچی و همکاران، ۱۳۹۸، نادری و سکینه پور، ۱۳۹۹)‌، مناسب­سازی اماکن ورزشی و شهری و برنامه­ریزی شهری (غضنفرپور و همکاران، ۱۴۰۰، سهرابی و همکاران ۱۳۹۰)، بررسی اسناد حقوق بشری و حقوق شهروندی (سعیدی و ذاکریان، ۱۳۹۷)، پیامدهای مشارکت ورزشی افراد دارای معلولیت (دیرمانچی و همکاران، ۱۳۹۸، زر و همکاران ۱۳۹۷) بوده و تاکنون ساختار ورزش معلولان در ایران بررسی نشده است. طراحی و ارائه ساختار مناسب در ورزش و دارای توانمندی پاسخگویی به حوزه­های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی و اقتصادی از اهمیت بالایی برخوردار است (آجرلو، ۱۳۹۱). با توجه به اهمیت ساختار در توسعه یا عدم‌توسعه ورزش برای افراد دارای معلولیت در سطح جامعه و همچنین ارتقا یا عدم ارتقای جایگاه کاروان ایران در بازی­های پارالمپیک و پاراآسیایی و اهمیت تشخیص ساختار صحیح برای سرمایه­گذاری در ورزش معلولان (لگ و همکاران، 2011) محققان بر آن شدند تا ضرورت­ها و چالش­های انتقال رشته­های ورزشی معلولان به فدراسیون­های ملی را شناسایی کنند.

روش‌شناسی پژوهش

این پژوهش به صورت کیفی انجام شد. مشارکت­کنندگان در این پژوهش با استفاده از نمونه­گیری گلوله برفی و با رویکرد نمونه­گیری همگون و در عین حال با رعایت حداکثر تنوع نمونه­گیری[26] انتخاب گردیدند. در پژوهش­های کیفی، معیار دقیقی برای تخصیص حجم نمونه یا افراد شرکت‌کننده وجود ندارد، با این حال، بر اساس دیدگاه هاووی و گالوین[27] (2016) بین 4 تا 40 مشارکت‌کننده برای این نوع پژوهش­ها کافی می­باشد. بر این اساس،‌ ۱۳ نفر از خبرگان ورزش معلولان، خبرگان مدیریت ورزشی، ورزشکاران پارالمپیکی، مدیران کمیته ملی پارالمپیک و مدیران فدراسیون­ها به‌عنوان نمونه انتخاب شدند. همه مصاحبه­شوندگان دارای دانش مدیریتی و یا تجربه اجرایی در حوزه ورزش معلولان بودند. از طرفی ورزشکاران مورد مصاحبه نیز تجربه جدایی از ساختار فدراسیون ورزش­های جانبازان و معلولان و قرارگیری در فدراسیون ملی را داشتند. همه­ مصاحبه­ها به منظور شناسایی ضرورت­های انتقال رشته­های ورزشی معلولان از فدراسیون ورزش­های جانبازان و معلولان به فدراسیون­های ورزشی ملی و چالش­های موجود انجام پذیرفت. ابزار جمع­آوری داده­ها، مصاحبه بود. مصاحبه به صورت رو در رو با شرکت­کنندگان صورت گرفت و هر کدام بین 30 تا 45 دقیقه به طول انجامید. مصاحبه­ها به‌صورت نیمه­ساختاریافته انجام شد تا همه شرکت‌کنندگان بتوانند تجربیات غنی و با جزئیات در اختیار مصاحبه‌گر قرار دهند (اسپارک و اسمیت، 2014). همچنین مصاحبه نیمه­ساختار‌یافته، برای بررسی ادراکات و دیدگاه‌های پیچیده انسانی مؤثر است. استفاده موثر از مصاحبه­های نیمه‌ساختاریافته باعث افزایش عمق یافته­ها می­شود (کالیو و همکاران[28]، 2016). قبل از انجام مصاحبه، شرکت­کنندگان از اهداف پژوهش به‌صورت کامل آگاه شدند و قبل از جلسه مصاحبه نیز سوالات برای آنان ارسال شد. همچنین به شرکت­کنندگان اطمینان داده شد در هر زمان از مصاحبه می­توانند جلسه مصاحبه را ترک کنند و از فرایند پژوهش خارج شوند.

با توجه به مزایای تحلیل تم مانند انعطاف­پذیری، توانایی خلاصه­سازی تعداد زیاد داده، توانایی در تحلیل و توسعه داده­های سیاست­گذاری، محققان برای تحلیل داده­ها از تحلیل تم استفاده کردند (براون و کلارک[29]، ۲۰۰۶). برای تحلیل داده­ها، ابتدا تمام مصاحبه­ها ضبط و سپس تایپ شد. پس از آن برای کمک به تسهیل کدگذاری و طبقه بندی داده­ها، محققان از نرم­افزار مکس­کیودا[30] استفاده کردند. همچنین برای تحلیل داده­ها و تولید تم­ها، روش استقرایی مد نظر نظر قرار گرفت. در روش استقرایی یا پایین به بالا، تم­های شناسایی‌شده ارتباط محکمی با خود داده­ها دارند. در این شیوه، داده­ها کدگذاری می‌شوند و کدهای شبیه به هم در یک تم قرار می­گیرند. پس به طور منطقی تم­های از قبل تعریف شده­ای وجود ندارد و الگوها و تم­ها در طول تحلیل آشکار می­شوند.  برای تحلیل داده­ها، مطابق با شش مرحله براون و کلارک (2006) انجام شد:1) آشنایی با داده­ها، 2) کدگذاری داده­ها، 3) تولید تم­های اولیه از کدها، 4) مرور و توسعه تم­ها، 5)تعریف و نامگذاری تم­ها و 6) نگارش گزارش. همچنین برای اطمینان از انجام صحیح تحلیل و همچنین افزایش اعتبار یافته­ها، تلاش شد در هنگام تحلیل، چک­لیست براون و کلارک (2006) مد نظر محققان قرار گیرد.

به منظور بررسی و افزایش اعتمادپذیری داده­های حاصل از مطالعه در حین انجام پژوهش، از معیارهای گوبا و لینکلن[31] (۱۹۹۴) شامل  ۱) اعتبارپذیری[32]؛ ۲)انتقال پذیری[33]؛ ۳) تایید پذیری؛ و ۴) اطمینان پذیری[34] استفاده شد. در راستای تضمین تاییدپذیری داده­ها، پژوهشگر از پرانتزگذاری[35] استفاده کرد؛ بدین صورت که هنگام پرانتزگذاری، محقق سعی در انعکاس تجربیات شرکت­کنندگان بر اساس درک معانی برخاسته از گفتگو داشته و از تحمیل عقاید خود جلوگیری می­کند تا از ورود پیش­فرض­های ذهنی پژوهشگر جلوگیری شود. همچنین جهت تضمین انتقال­پذیری داده­ها، پژوهشگر از نمونه­ همگون با رعایت حداکثر تنوع مشارکت­کنندگان در ویژگی­های جامعه‌شناختی استفاده کرد تا یافته­های پژوهش حداکثر قابلیت تعمیم را داشته باشد. همچنین ارتباط مطلوب با مصاحبه­شوندگان و تخصیص زمان کافی به این مرحله نیز، از دیگر راهکارهای افزایش اعتمادپذیری داده­ها بود. علاوه بر موارد فوق، برای افزایش اعتبار داده­ها، از تکنیک مثلث­سازی نیز استفاده شد (پاتون[36]، ۱۹۹۹). بدین منظور،‌ علاوه بر مصاحبه با خبرگان این حوزه، اسناد و مدارک موجود در حوزه ورزش فراگیر نیز بررسی شد. از طرفی تجربه نویسندگان مقاله حاضر در حوزه ورزش معلولان نیز تکمیل‌کننده فرایند مثلث­سازی بود. برای بررسی پایایی، از روش پایایی توافق درون­موضوعی استفاده شد. بدین منظور از میان مصاحبه­های انجام گرفته، سه مصاحبه به­عنوان نمونه انتخاب شد و هرکدام از آن­ها، توسط دو نفر از تیم پژوهش کدگذاری شد و درصد توافق درون­موضوعی با استفاده از فرمول زیر محاسبه شد:

 

پایایی بین کدگذاران برای سه مصاحبه­ انجام گرفته در این پژوهش با استفاده از فرمول مذکور، ۸۶ درصد به دست آمد. لذا با توجه به اینکه میزان پایایی بیشتر از ۶۰ درصد می­باشد،‌ پایایی تحلیل و کدگذاری­های مصاحبه­ها تایید می­شود.   

یافته­های پژوهش

ابتدا ویژگی جمعیت­شناختی شرکت­کنندگان در مصاحبه در جدول ۱ آورده شد:

جدول ۱: ویژگی­های جمعیت‌شناختی شرکت‌کنندگان در مصاحبه

ردیف

سمت

۱

عضو هیئت علمی دانشگاه، رشته مدیریت ورزشی

۲

عضو هیئت علمی دانشگاه، رشته مدیریت ورزشی

۳

دانشجوی دکتری رفتار حرکتی، فعال در حوزه ورزش معلولان

۴

عضو هیئت علمی دانشگاه، رشته آسیب‌شناسی و حرکات اصلاحی

۵

رئیس آکادمی فدراسیون ورزش­های همگانی

۶

مربی تیم ملی پاراتیروکمان

۷

ورزشکار تیم ملی رشته پاراکانو

۸

دبیر فدراسیون تیر و کمان

۹

دبیر سابق کمیته ملی پارالمپیک

۱۰

مشاور کمیته ملی پارالمپیک

۱۱

نایب رئیس سابق بانوان کمیته ملی پارالمپیک

۱۲

مربی و خبره در حوزه ورزش­های پارالمپیک

۱۳

مربی و خبره در حوزه ورز­های پارالمپیکی

داده­ها به صورت کلی در دو بخش ضرورت­ها و چالش­های انتقال طبقه بندی شدند. در قسمت اول،‌ مشارکت ورزشی،‌ الزامات بین­المللی، حمایت­های سیاسی قانونی، لزوم تنوع و فراگیری در جامعه،‌ توسعه فنی، فقدان ظرفیت در فدراسیون­های مبدا و لزوم توسعه پایدار به‌عنوان مقولات اصلی در بخش ضرورت انتقال طبقه­بندی شدند. به طور کلی در این بخش، ۹۶ کد اولیه، ۲۰ مقوله فرعی و ۷ مقوله اصلی شناسایی شد. در  جدول ۲، موارد فوق به صورت خلاصه آمده است:

 

 

 

جدول ۲: ضرورت انتقال رشته­ها از فدراسیون ورزش­های معلولان و جانبازان و فدراسیون ورزش­های نابینایان به فدراسیون­های ملی

مقوله اصلی

مقوله فرعی

کدهای اولیه

 

 

مشارکت ورزشی

تنوع و تعدد رشته و ورزشکاران دارای معلولیت

افزایش درصد معلولیت در جامعه، تنوع در رشته­های ورزشی افراد دارای معلولیت، کلاسبندی­های مختلف پزشکی و عملکردی در ورزشکاران دارای معلولیت، انواع معلولیت­های متنوع

فرصت­های مشارکت ورزشی افراد دارای معلولیت

دشواری­های انجام ورزش برای افراد دارای معلولیت، مناسب‌نبودن اقدامات در زمینه توسعه مشارکت ورزشی، در دسترس‌نبودن ورزش، فراهم‌نبودن فرصت­ها و رویدادهای ورزشی، مشارکت ورزشی پایین افراد دارای معلولیت

 

 

 

 

 

الزامات بین­المللی

سیاست­های کمیته بین­المللی پارالمپیک و المپیک

تغییر چشم انداز کمیته بین­المللی پارالمپیک و تاکید بر فراگیری در سال ۲۰۱۹، توجه کمیته بین­المللی المپیک به ادغام، انتقال حاکمیت برخی از رشته­ها از کمیته بین­المللی پارالمپیک به فدراسیون­های بین­المللی،‌ انعقاد تفاهم­نامه­های مشترک بین دو کمیته (المپیک و پارالمپیک) و همسویی سیاست­ها

منشور المپیک و پارالمپیک

احترام به تفاوت­ها، برابری، دوستی، توجه به منشور المپیک

سیاست­های کشورهای پیشرو

حضور ورزشکاران دارای معلولیت و بدون معلولیت در کنار هم در کشورهای دنیا، اجرای سیاست انتقال رشته­ها در برخی از کشورهای پیشرو از سال ۲۰۰۰

سیاست­های سازمان جهانی بهداشت

توجه به محیط اجتماعی افراد دارای معلولیت، کم­رنگ‌کردن بحث پزشکی در معلولیت، تمرکز به رشته­ی ورزشی به جای تمرکز بر معلولیت، اجرای موفق سیاست آموزش فراگیر در کشورهای پیشرو (مشابه با سیاست انتقال رشته­ها)

اسناد حقوق بشری

تاکید اسناد حقوق بشری بر مشارکت افراد دارای معلولیت در جامعه،  کنواسیون حقوق افراد دارای معلولیت، تاکید سند ۲۰۳۰ سازمان ملل متحد بر کاهش نابربری­ها

 

 

 

حمایت سیاسی - قانونی

 

قوانین داخلی

توجه به حقوق افراد دارای معلولیت در قانون اساسی، توجه به افراد دارای معلولیت در قانون اهداف، وظایف و اختیارات وزارت ورزش، تاکید بر مناسب­سازی برای معلولان در قوانین، تاکید بر تکریم معلولان در قوانین، تاکید بر ایجاد فرصت مشارکت در فعالیت های اجتماعی- ورزشی در قوانین، حضور قوانین مناسب در کشور برای حمایت از حضور معلولان در جامعه

سیاسی

اهمیت افراد دارای معلولیت برای سیاست‌گذاران در ایران،‌  تخصیص بودجه مناسب به ورزش معلولان، حمایت دولت از ورزش معلولان، حمایت دولت از ورزش همگانی و قهرمانی معلولان

 

 

تنوع و فراگیری در جامعه

 

 

تنوع و فراگیری در جامعه

لزوم ادغام افراد دارای معلولیت در جامعه، نفی جداسازی، لزوم ایجاد حس پذیرش در جامعه برای افراد دارای معلولیت، استفاده از ماهیت ورزش برای پذیرش تفاوت­ها، استفاده از پتانسیل ورزش برای توسعه فراگیری، استفاده از ورزش برای زیست بهتر، زیست مسلامت آمیز در کنار هم،‌ لزوم حضور افراد دارای معلولیت در متن جامعه،  آشنا شدن بیشتر افراد بدون معلولیت با افراد دارای معلولیت

 

 

 

توسعه فنی

شباهت پایه­ای رشته­ها

شبیه‌بودن رشته­ها به یکدیگر، تخصصی‌بودن فدراسیون ملی از لحاظ نوع ورزش،  از لحاظ فنی اولویت با رشته ورزشی است، شباهت بعد فنی رشته­های پارا و غیر پارا، ارجحیت رشته ورزشی به ماهیت معلولیت

 

 

ارتقای عملکرد

احتمال افزایش سرعت پیشرفت ورزشکاران دارای معلولیت، رقابت ورزشکاران دارای معلولیت با ورزشکاران بدون معلولیت، تمرین ورزشکاران دارای معلولیت با ورزشکاران بدون معلولیت، بهبود فضای رقابتی، بهبود عملکرد ورزشی افراد دارای معلولیت، افزایش انگیزه ورزشی افراد دارای معلولیت

 

 

 

فقدان ظرفیت

در فدراسیون­های مبدا

ضعف ساختاری

کمبود تجهیزات برای برگزاری اردو و یا مسابقات برای تعداد بالای ورزشکاران دارای معلولیت‌، کمبود خوابگاه،‌ کمبود سالن ورزشی برای رشته­ها، وضعیت نامناسب مالی فدراسیون ورزش­های جانبازان و معلولان، عدم توانایی در تامین بودجه متناسب با تعداد ورزشکاران تحت حمایت، فقدان ساختار مناسب در فدراسیون ورزش­های نابینایان و کم­نابینایان، کمبود نیروی متخصص در فدراسیون ورزش­های نابینایان و کم­بینایان

ضعف در عملکرد

ضعف و افول فدراسیون ورزش­های جانبازان و معلولان در سال­های اخیر، عملکرد نامناسب فدراسیون جانبازان علیرغم کاهش بار مسئولیت در سال­های اخیر، عدم توانایی فدراسیون ورزش­های جانبازان و معلولان در حمایت از تمامی ورزشکاران دارای معلولیت

پیچیدگی مدیریتی

فقدان توان لازم برای مدیریت همه رشته­ها، شواری هماهنگی تعداد بالای رشته­ها و ورزشکاران دارای معلولیت در یک فدراسیون،‌ متکی به فرد بودن در فدراسیون

 

 

 

 

 

لزوم توسعه پایدار

 

 

کاهش نابرابری

توجه به برابری افراد دارای معلولیت و بدون معلولیت،‌ توزیع عادلانه بودجه، توزیع عادلانه امکانات، ایجاد دسترسی برابر، برخورداری از حقوق مساوی با سایر افراد، برخورداری از حقوق کامل شهروندی، احترام به ارزش­های المپیک و پارالمپیک، دستیابی به فرصت­های بیشتر، استفاده از امکانات و ظرفیت فدراسیون­های ملی و هیئت­های استانی و شهرستانی

کاهش هزینه­ها

صرفه­جویی در منابع، اشتراک در فعالیت­های فدراسیون­های تخصصی و فدراسیون­های ملی

منابع انسانی

وجود داور،‌ وجود مربی باکیفیت، وجود متخصص تغذیه، وجود متخصص روانشناسی، وجود ماسور، وجود مدیران باسابقه و ذی­نفوذ (در فدراسیون­های ملی)

توسعه منابع فیزیکی و ساختاری

فضای ورزشی مناسب، وجود ساختار مناسب، وجود سایت تمرین، وجود خوابگاه­های مناسب،‌ تجهیزات مناسب تمرینی (در فدراسیون­های ملی)،

ظرفیت­سازی

تقسیم کار ملی و بین سازمانی در حوزه ورزش معلولان، تبدیل کمیته ملی پارالمپیک به نهاد حاکمیتی در ورزش معلولان،‌ هماهنگ­سازی کلیه فعالیت­ها و برنامه­ها، شبکه‌سازی گسترده در کشور از طریق هیئت­های استانی و شهرستانی فدراسیون­های ملی، مطالبه‌گری در خصوص ورزش معلولان

 

سپس داده­ها در بخش چالش­های انتقال رشته­ها به فدراسیون­های ملی طبقه­بندی شدند. در این بخش، چالش­های ساختاری، ضعف در سیاست­های کلان،‌ سوگیری، رویکرد استیجاری،‌ مقاومت در برابر انتقال و فقدان تجربه زیست مشترک به‌عنوان مقولات اصلی شناسایی شدند. به طور کلی در این بخش،‌ ۸۲ کد اولیه غیرتکراری شناسایی شد که در ۱۵ مقوله فرعی و ۶ مقوله اصلی طبقه­بندی گردیدند. در  جدول  ۳، موارد فوق به صورت خلاصه آمده است:

جدول ۳: چالش­های انتقال رشته­ها از فدراسیون ورزش­های معلولان و جانبازان و فدراسیون ورزش­های نابینایان به فدراسیون­های ملی

مقولات اصلی

مقولات فرعی

کد اولیه

چالش­های ساختاری

فقدان رویکرد فراگیر در تجهیزات و زیرساخت­ها

عدم وجود تجهیزات مناسب ورزشکاران دارای معلولیت، مناسب نبودن دستگاه­های بدنسازی برای افراد دارای معلولیت در فدراسیون­های ملی،‌ عدم طراحی ساختمان­های اداری فدراسیون­ها با رویکرد فراگیر،  عدم‌مناسب­سازی فضاهای تمرینی، مناسب‌نبودن وضعیت دسترسی به خوابگاه­ها

فقدان آشنایی منابع انسانی با رویکرد معلولیت

کمبود نیروی انسانی آشنا به افراد دارای معلولیت در فدراسیون­های ملی، فقدان مربیان تخصصی ورزش معلولان، ارتباط نامناسب مدیران فدراسیون­های ملی با افراد دارای معلولیت

ضعف در مرحله انتقال

آماده‌نبودن زیرساخت­ها جهت انتقال، انتقال عجولانه رشته­ها، انتقال بدون‌برنامه­ریزی، انتقال بدون مرحله­بندی و فازبندی، آماده نبودن ذینفعان برای انتقال، عدم‌آگاهی رسانه­ها از ورزش فراگیر، عدم‌اقناسازی صحیح از لزوم انتقال رشته

 

ضعف در فرایندها

فقدان هماهنگی لازم بین فدراسیون و کمیته ملی پارالمپیک، عدم‌شفاف سازی روابط بین فدراسیون­ها و کمیته ملی پارالمپیک، عدم‌تقسیم وظایف شفاف بین کمیته ملی پارالمپیک و فدراسیون­های ملی، پاسخگو نبودن فدراسیون­های ملی به ورزشکاران دارای معلولیت، دیدگاه متفاوت فدراسیون­های ملی و کمیته ملی پارالمپیک،

 

ضعف در توسعه هیئت­های استانی و شهرستانی

ضعف در هیئت­های استانی فدراسیون­ها برای ساماندهی ورزشکاران دارای معلولیت، عدم توسعه بخش ورزش معلولان در هیئت­های استانی و شهرستانی، کم بودن بودجه هیئت­های استانی، عدم توان هیئت­ها در حمایت از ورزشکارن دارای معلولیت، عملکرد بسیار ضعیف هیئت­های فدراسیون­های ملی در مورد ورزش معلولان، عدم ابلاغ فدراسیون­های ملی به هیئت­ها در مورد لزوم توسعه ورزش معلولان، عدم توجیه هیئت‌ها در مورد سیاست­های فراگیر، سردرگم شدن ورزشکاران شهرستان

تناقضات ساختاری

مضاعف شدن ماموریت فدراسیون­های ملی، عدم‌تناسب ماموریت­ها با بودجه فدراسیون­ها، افزایش مشکلات در فدراسیون­های ملی، عدم‌هزینه کرد فدراسیون‌های ملی برای ورزش معلولان، هزینه­کرد بودجه ورزش معلولان برای ورزشکاران بدون معلولیت

ضعف در سیاست­های کلان

قدان توجه به ورزش فراگیر در اسناد بالادستی

فقدان اعمال سیاست فراگیر در اسناد بالادستی، به­روز نبودن قوانین مرتبط با سیاست فراگیر، فقدان سیاست­های کلان و همسو، فقدان وجود نگاه همه جانبه به سیاست ورزش فراگیر، ضعف در اساسنامه­های فدراسیون­ها در حمایت از ورزش فراگیر، کمرنگ بودن کمیته ملی پارالمپیک در اساسنامه­ فدراسیون­ها

فقدان ضمانت­های اجرایی سیاست­های ورزش فراگیر

اجرای‌‌نشدن سیاست­ها در عمل، ضعف در اجرای دستورالعمل­ها، ‌وجود شکاف بین سیاست­های وزارت ورزش و کمیته ملی پارالمپیک، عدم‌همکاری مناسب وزارت ورزش در توسعه سیاست ورزش فراگیر

 

 

 

سوگیری

 

 

سوگیری­های توجه

به حاشیه‌رفتن ورزش معلولان، در معرض تبعیض قرار گرفتن ورزشکاران دارای معلولیت، در اولویت نبودن ورزشکاران دارای معلولیت، توجه بیشتر به ورزشکاران بدون معلولیت، در سایه قرار گرفتن ورزشکاران دارای معلولیت، توجه بیشتر رسانه­ها به ورزشکاران بدون معلولیت، توجه تماشاگران به ورزشکاران بدون معلولیت، توجه آزار‌دهنده به ورزشکاران دارای معلولیت، دلسرد‌شدن ورزشکاران دارای معلولیت، خطر کاهش عمر قهرمانی ورزشکاران دارای معلولیت به دلیل بی‌توجهی در فدراسیون‌های ملی، ارزش بیشتر مدال المپیک نسبت به پارالمپیک برای فدراسیون­ها، توجه بیشتر فدراسیون بر روی ورزشکاران المپیکی

سوگیری‌های مالی

در شرایط مالی محدود اولویت با ورزشکاران بدون معلولیت خواهد بود، محق دانستن ورزشکاران بدون معلولیت در دریافت خدمات بیشتر

 

 

 

رویکرد استیجاری

 

عدم پذیرش

مقاومت فدراسیون­های مقصد برای پذیرش رشته جدید،  عدم‌وجود تمایل در فدراسیون­های ملی، پذیرفته نشدن رشته ورزشی معلولان در فدراسیون­های ملی توسط مدیران و کارشناسان، علاقه کم فدراسیون­های ملی به پذیرش ورزشکاران دارای معلولیت، عدم‌وجود انگیزه در بین روسای فدراسیون­ها، نگاه سربار فدراسیون­ها به ورزشکاران دارای معلولیت

رویکرد قهرمان محوری

تخصیص بودجه برای ورزش قهرمانی،‌ توجه به ورزش قهرمانی، غفلت از استعدایدابی، عدم توجه به ورزش پایه معلولان در فدراسیون‌های ملی، تنها استفاده از افتخارات ورزشکارا پارا، عدم‌توجه به پشتوانه سازی در ورزش معلولان توسط فدراسیون­های ملی،

فقدان آینده­سازی

احتمال کاهش تعداد ورزشکاران معلول، عدم استفاده ظرفیت کامل فدراسیون­های ملی برای ورزشکاران پارا، وجود وابستگی مالی رشته­ها به کمیته ملی پارالمپیک،

مقوامت در برابر انتقال

مقاومت در برابر انتقال

مقاومت فدراسیون­های مبدا برای واگذاری رشته­ها، عدم‌همکاری فدراسیون­های مبدا در دوره گذار، عدم‌حمایت دانشی فدراسیون مبدا در دوران گذار،  عدم‌حمایت تجهیزاتی فدراسیون مبدا در دوران گذار

فقدان تجربه زیست مشترک

فقدان تجربه زیست مشترک

احتمال توهین به ورزشکاران دارای معلولیت،‌ ترحم به ورزشکاران دارای معلولیت، فقدان درک ورزشکاران دارای معلولیت، ‌عدم‌شناخت دو گروه (ورزشکاران دارای معلولیت و بدون معلولیت) از یکدیگر، عدم‌آشنایی مدیران با نیازهای ورزشکاران دارای معلولیت

بحث و نتیجه­گیری

هدف از پژوهش حاضر، شناسایی ضرورت­ها و چالش­های انتقال رشته­های پارالمپیکی از فدراسیون ورزش­های جانبازان و معلولان به فدراسیون­های ملی بود. پس از تحلیل داده­ها، چالش­های ساختاری، ضعف در سیاست­های کلان، سوگیری، رویکرد استیجاری، مقاومت در برابر انتقال و فقدان تجربه زیست مشترک به‌عنوان چالش­های انتقال شناسایی شدند. یکی از چالش­های اصلی ورزشکاران رشته­های پارالمپیکی پس از انتقال، قرار گرفتن در سایه ورزشکاران المپیکی بود. با توجه به نتایج تحقیق، به نظر می­رسد ورزشکاران دارای معلولیت برای فدراسیون­های ملی در اولویت نمی­باشند و این موضوع خود را در بخش­های مختلفی از جمله توجه بیشتر به ورزشکاران المپیکی، به حاشیه رفتن ورزش معلولان و مورد تبعیض قرار گرفتن ورزشکاران دارای معلولیت نشان می­دهد. همچنین در شرایط مالی محدود نیز اولویت تمرین، مسابقه و اعزام همواره با ورزشکار بدون معلولیت است. این موارد باعث شده است فدراسیون­های ملی رویکرد استیجاری را در مورد رشته­های معلولان در پیش بگیرند. بدین منظور فدراسیون­ها علاقه­ای برای پذیرش رشته­های معلولان را ندارند و از ورزشکاران دارای معلولیت تنها برای کسب مدال و افتخار برای فدراسیون استفاده می­کنند، این درحالی است نگاه فدراسیون­ها به رشته­های معلولان موقت و کوتاه مدت است و برنامه­های استعدادیابی و توجه به ورزش پایه در برنامه­های فدراسیون­های ملی قرار ندارد. در مورد این یافته، می­توان به «نظریه توانایی­گرایی» اشاره کرد. توانایی‌گرایی، نگرشی است که از طریق ارزش­گذاری به افراد بدون معلولیت و توانا، ناتوانی و افراد دارای معلولیت را بی­ارزش می­کند. این نظریه، افراد بدون معلولیت را طبیعی و افراد دارای معلولیت را غیر طبیعی و منفی طبقه­بندی می­کند و در نتیجه باعث جدایی آنان از جامعه و انزوای اجتماعی می­شود (کمپبل[37] 2008؛ بریتین، بیسیکا و جراد[38] ۲۰۲۰). در سال­های اخیر، این نظریه برای عموم به صورت طبیعی گسترش پیدا کرده و توسط جامعه نیز پذیرفته و به عنوان هنجارهای قوی به رسمیت شناخته شده است. ترویج «نظریه توانایی­گرایی» در جامعه منجر به نگرش­های تعصب­آمیز و رفتارهای تبعیض­آمیز نسبت به افراد دارای معلولیت می­شود (وولبرینگ[39]، ۲۰۱۲). از این رو، افرادی که به بهترین وجه با هنجارهای تفسیر شده مطابقت دارند (افراد بدون معلولیت)، بر گروه دیگر (افراد دارای معلولیت) ‌مسلط می­شوند (بریتین و همکاران ۲۰۲۰). همانگونه که نتایج تحقیق حاضر نشان داد و مطابق با نظریه فوق، افراد بدون معلولیت در فدراسیون­های ملی به گروه­های مسلط تبدیل شده­اند و همواره اولویت در ورزش قهرمانی، اعزام­ها، رسانه، همگانی و استعدادیابی با این افراد است و ورزشکاران دارای معلولیت در حاشیه قرار گرفته­اند. 

برای تحلیل این نتایج، علاوه بر نظریه فوق می­توان از مدل پزشکی و اجتماعی معلولیت نیز بهره برد. در مدل پزشکی، معلولیت به عنوان یک مشکل بیولوژیکی شناخته می­شود. در این مدل، معلولیت به‌عنوان یک نقص شناخته می­شود که حتما باید درمان شود. در مقابل، مدل اجتماعی از معلولیت، ناتوانی را به­عنوان تفاوت و نه لزوماً خوب یا بد تعریف می­کند. مدل اجتماعی معلولیت، کمبود فرصت (مثلاً استخرهای شنای محلی محدود) و رفتارهای تبعیض‌آمیز (مثلاً مسخره کردن) را برجسته می­کند (مارتین[40]، ۲۰۱۳). در ایران، برای سالیان طولانی مدل پزشکی مرسوم بوده و این موضوع باعث شده است نگرش مردم به افراد دارای معلولیت منفی باشد و همواره آنان را در گروه­های جدا قرار دهند (موسوی، ۲۰۲۲). همین دیدگاه باعث شده است در سال­های گذشته تاکید بر نقصان معلولیت و جداسازی باشد و فدراسیون­های ورزشی اختصاصی برای افراد دارای معلولیت توسعه یابد. این دیدگاه تاکنون ادامه داشته است و مدیران ورزشی نیز در مقابل تغییر این ساختار مقاومت می­کنند. این موضوع هم منجر به عدم‌پذیرش ورزشکاران دارای معلولیت توسط فدراسیون­های ملی شده و هم فدراسیون ورزش­های جانبازان و معلولان در برابر انتقال مقاومت نشان داده است.

یکی دیگر از چالش­های شناسایی‌شده، چالش­های ساختاری از جمله فقدان رویکرد فراگیر در تجهیزات و زیرساخت­ها بود. در این بخش نیز می­توان به مدل اجتماعی اشاره کرد. در مدل اجتماعی بیان می­شود که محیط می­تواند منجر به محدودیت افراد دارای معلولیت شود. در واقع، مناسب‌نبودن تجهیزات و اماکن ورزشی، عدم‌طراحی ساختمان­های فدراسیون با رویکرد فراگیر و وضعیت دسترسی نامناسب برای افراد دارای معلولیت، همان عدم توجه به مدل اجتماعی معلولیت است. در همین راستا مارتین (۲۰۱۳) در پژوهش خود، یکی از موانع توسعه مدل اجتماعی را موانع ساختاری مختلفی از جمله: فقدان رمپ، رمپ‌های بسیار شیب‌دار، درهای بسیار باریک و ... بیان می­کند. البته پژوهش­های مختلفی در ایران نیز، یکی از موانع اصلی و چالش­های مشارکت ورزشی را عدم‌مناسب­سازی و تجهیزات مناسب برشمرده­­اند (لیموچی و همکاران، ۱۳۹۸؛ سبحانی و همکاران، ۱۳۹۴). ضعف در فرایندها و فقدان توجه به ورزش فراگیر در اسناد بالادستی در مقوله ساختاری از دیگر چالش­های اساسی این رویکرد شناسایی شد. در این زمینه می­توان به فقدان قوانین فراگیر در اسناد بالادستی، متناسب‌نبودن آیین‌نامه فدراسیون­ها با ورزش فراگیر و در نهایت فقدان سیاست­های کلان و همسو (کمیته ملی پارالمپیک و وزارت ورزش)‌ اشاره کرد. این موارد باعث شده است فدراسیون­های ملی در قبال توسعه ورزش معلولان احساس مسئولیت نداشته باشند. بدیهی است که برای تغییر حاکمیت بخش­های مختلف ورزش، نیاز به بروز­رسانی آیین نامه­ها و قوانین کلان ورزشی کشور است. در همین راستا، پانکویک و همکاران (۲۰۲۳)پیشنهاد دادند دولت­ها باید اجرای سیاست ورزش فراگیر را رهبری کنند و به‌صورت مداوم ارزیابی نمایند تا اطمینان حاصل شود که فدراسیون­های ملی نسبت به ورزشکاران دارای معلولیت متعهد هستند و اقدامات حمایتی لازم را انجام می­دهند.  در واقع باید از طریق قانونگذاری، فرصت­های مشارکت افراد دارای معلولیت در فدراسیون­های ملی افزایش یابد. بر همین اساس پیشنهاد می­شود در اساسنامه فدراسیون­ها، حداقل دو ورزشکار دارای معلولیت در کمیسیون ورزشکاران قرار گیرند و به تبع آن حداقل دو ورزشکار دارای معلولیت نیز در مجع عمومی فدراسیون حضور یابند. همچنین مربی، داور، خبره و فرد دارای کرسی بین­المللی در حوزه ورزش معلولان نیز در مجع عمومی فدراسیون­ها قرار گیرند. از طرفی باید رئیس بخش ورزش معلولان فدراسیون ملی عضو هیئت رئیسه باشد. بدیهی است به منظور افزایش فرصت مشارکت افراد دارای معلولیت،‌ آن­ها باید در تصمیم­گیری به صورت مستقیم دخیل باشند (سازمان جهانی بهداشت، ۲۰۱۳). در این زمینه می­توان به کدهای حاکمیتی ورزش انگلستان نیز اشاره کرد. در این سند به پنج اصل ساختار،‌  افراد، فرایند و سیاست­گذاری، ارتباطات و استاندارهای سازمان­های ورزشی انگلستان اشاره شده و آنان را موظف کرده است در این پنج بخش به افراد متنوع مانند افراد دارای معلولیت، زنان و .... توجه ویزه نمایند (کدهای حاکمیت ورزشی انگلستان، ۲۰۱۶).  البته باید به این نکته اشاره کرد علیرغم توجه سازمان­های ورزشی در کشورهای پیشرو به تنوع و فراگیری و تدوین سیاست­های صحیح در این زمینه، اما نتایج نشان داده است هنوز فاصله زیادی بین سیاست­ها و اهداف تنوع و فراگیری با عملکرد سازمان­ها در این حوزه وجود دارد (گاردنر، لاو و والر[41]، ۲۰۲۳). به طور کلی پیشنهاد می­شود حتما در سیاست­های کلی، قوانین و اسناد بالادستی برای حمایت از افراد اقلیت از جمله افراد دارای معلولیت توجه ویژه­ای شود.

در بخش ضرورت­ انتقال نیز پس از تحلیل داده­ها، مقولات اصلی مشارکت ورزشی، الزامات بین­المللی، حمایت سیاسی قانونی، توسعه تنوع و فراگیری در جامعه، توسعه فنی،‌ توسعه پایدار و فقدان ظرفیت در فدراسیون­های مبدا شناسایی شد. از مقولات اصلی شناسایی‌شده فقدان ظرفیت فدراسیون­های مبدا، توسعه پایدار  و افزایش مشارکت ورزشی بود. در این مقولات می­توان به کاهش نابرابری، کاهش هزینه­ها، توسعه منابع فیزیکی و زیرساختی و همچنین ظرفیت سازی اشاره کرد. برای تحلیل ضرورت و اثربخشی این سیاست در ظرفیت­سازی، توسعه و افزایش مشارکت افراد دارای معلولیت می­توان به مفهوم شبکه مشارکتی اشاره کرد. زمانی که یک سازمان ظرفیت خدمت رسانی مطلوب به جامعه را نداشته باشد، از مجموع سازمان­ها با اهداف و ماموریت­های مشابه برای تقویت عملکرد و توسعه ظرفیت خدمت رسانی مطلوب استفاده می­شود (ایزت، ۲۰۱۱). بدیهی است تنها دو فدراسیون ورزش­های جانبازان و معلولان و فدراسیون ورزش­های نابینایان و کم­بینایان ظرفیت کمتری نسبت به همه فدراسیون­های ورزشی برای ارائه خدمت به افراد دارای معلولیت دارند. مشارکت سازمان­های ورزشی در ارائه خدمات به افراد دارای معلولیت، کاهش نابربرای و در نهایت افزایش فرصت مشارکت افراد دارای معلولیت را به دنبال خواهد داشت. همچنین مطالعات رویکرد فراگیرسازی نشان داده است با توجه به منطق صحیح این رویکرد، فرصت­های مشارکت ورزشی افراد دارای معلولیت، تنها با تعدیل اندک تجهیزات و ساختارهای ورزشی افزایش می­یابد (کیچن و هاو، 2014، لیموچی و همکاران ۱۳۹۸). هاموند و جینز (2018) پس از بررسی سیاست­های ورزش فراگیر در استرالیا، نشان دادند سیاست­های ورزش فراگیر منجر به افزایش ظرفیت ساختاری ورزش معلولان و به تبع آن توسعه ورزش برای افراد دارای معلولیت شده است. کیچون و هاو (۲۰۱۴)، نیز اعتقاد دارند رویکرد ورزش فراگیر در سازمان­های ورزشی، یک رویکرد صحیح و نظام­مند می­باشند و به صورت منطقی قابل توجیه می­باشند.

یکی دیگر از مهمترین دلایل و ضرورت انتقال، سیاست­ها و الزامات بین­المللی در مورد توسعه ورزش فراگیر است. در این زمینه می­توان به دستورکار کمیته بین­المللی المپیک ۲۰۲۰ اشاره کرد. در توصیه شماره ۷ این سند، توسعه همکاری نزدیک کمیته بین­المللی المپیک و سازمان­های المپیکی با سازمان­های ورزش معلولان برای افزایش سینرژی در تمام ابعاد آمده است (دستورکار کمیته بین­المللی المپیک، ۲۰۲۰). همچنین کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت، حق دسترسی به خدمات در تمام حوزه­های شهروندی از جمله فعالیت­های تفریحی و ورزشی را برای افراد دارای معلولیت در نظر گرفته است (کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت، ۲۰۰۶). برخلاف رویکردهایی که حول محور پزشکی طراحی شده اند، این ماده از کنوانسیون بر پایه مسائل اجتماعی طراحی شده و معلولیت را حاصل فرایند اجتماعی می­داند. در واقع فرایند مذکور نتیجه­ تعامل بین افراد دارای معلولیت، موانع محیطی و نگرش­های اجتماعی است که مشارکت اجتماعی فرد دارای معلولیت را شکل می­دهد (بارنز و همکاران[42]، 2020). این قانون بر اساس اصول احترام به کرامت انسانی و استقلال فردی، عدم‌تبعیض، مشارکت و فراگیری در جامعه، احترام به تفاوت و پذیرش افراد دارای معلولیت به‌عنوان بخشی از تنوع انسانی و انسانیت، برابری فرصت‌ها و دسترسی تدوین شده است (میزنر و دارسی، 2014) که به نظر می­رسد با انتقال رشته­ها به فدراسیون­های ملی حق فوق و اصول فوق تا حدی در بخش ورزش و زندگی اجتماعی محقق خواهد شد. البته که در ایران نیز همواره قوانینی برای حمایت از افراد دارای معلولیت در ابعاد مختلف تدوین شده است؛ قانون جامع حمایت از معلولان در سال 1383 که به ورزش، اشتغال و مناسب‌سازی اماکن ورزشی اشاره شده است. در منشور حقوق شهروندی نیز معلولان به‌صورت ویژه دیده شده­اند و در ماده 5 آن به حق افراد دارای معلولیت برای زندگی مستقل و مشارکت در جنبه­های مختلف ورزشی اشاره شده است. به صورت اختصاصی در حوزه ورزش  نیز در سال 1396، مصوبه سیاست ها، راهبردها، وظایف و ضوابط اجرایی ترویج فرهنگ حضور، توانمندی و افتخارآفرینی جانبازان و معلولان ازطریق ورزش توسط شورای انقلاب فرهنگی تصویب شد که در آن تلاش گردیده سازمان های مختلف را موظف به کمک برای توسعه ورزش معلولان کند و موانع اجتماعی و نگرشی را حذف نماید. بنابراین قانون­های حمایتی گسترده از معلولان در ایران نیز نشان می­دهد تنها دو فدراسیون تخصصی نمی­توانند فرصت­های مشارکت ورزشی برابری را ایجاد کنند و بدیهی است فدراسیون­های مختلف ورزشی در این حوزه موفق­تر عمل خواهند کرد.

علیرغم ضرورت انتقال به منظور فراگیری، افزایش فرصت­ها و توسعه مشارکت ورزشی، اما به نظر می­رسد این انتقال چالش­های فراوانی را برای ورزشکاران دارای معلولیت، فدراسیون­های ملی و کمیته ملی پارالمپیک در پی داشته است. یکی از پیشنهادات اساسی برای بهبود این فرایند در مرحله اول، به­روزرسانی سیاست­های کلان ورزشی، تغییر آیین نامه­ها و اساسنامه فدراسیون است که می­تواند به بهبود این انتقال و افزایش تعهد فدراسیون­ها نسبت به ورزشکاران دارای معلولیت کمک نماید.

  • منابع

    • آجرلو، محمد. (۱۳۹۱). «طراحی ساختار و سازماندهی در ورزش ایران». رساله دکتری، دانشگاه امام حسین ع.
    • افروزه، علی. (1401). جنبش پارالمپیک. تهران: انتشارات حتمی
    • پورکیانی، محمد؛ افروزه، علی؛ برومند، محمد رضا و سهیلی، سحر. (1401). «تاثیر اجرای برنامه جهانی «من می‌توانم» بر تغییر نگرش دانش‌آموزان ایرانی نسبت به ورزش فراگیر».پژوهش در ورزش تربیتی. ۱۰ (۲۶)، صص ۱۴۷-۱۷۲.
    • دیرمانچی، نیلوفر و خانجانی، محمدسعید. (۱۳۹۸). «مقایسه تاب‌آوری و خودکارآمدی معلولان ضایعه نخاعی ورزشکار و غیرورزشکار». مجله روان‌پزشکی و روان‌شناسی بالینی ایران. ۲۵ (۲)، صص ۱۵۰ – ۱۶۳.
    • زر، عبدالصالح؛ علوی، سلمان؛ حسینی، سید علی و جعفری، منصور. (۱۳۹۷). «بررسی اثربخشی فعالیت ورزشی بر میزان کیفیت زندگی، سلامت روانی و افسردگی معلولان». نشریه پژوهش توانبخشی در پرستاری. ۴ (۳)، صص‌۳۱-۳۹.
    • سبحانی، عباس؛ اندام، رضا و ظریفی، مجتبی. (1394). «بررسی و اولویت‌بندی عوامل مؤثر و موانع مشارکت ورزشی معلولان شهر اهواز». مطالعات مدیریت رفتار سازمانی در ورزش. ۲(۲)، صص ۴۲-۴۸.«
    • سعیدی، فرید و ذاکریان، مهدی. (۱۳۹۷). «سیاست‌گذاری افزایش مشارکت معلولان در پرتو قانون جامع حمایت از معلولان و اسناد بین‌المللی». مجله مطالعات ناتوانی. ۸، صص ۱۱0-۱۱۶.
    • سهرابی، پوریا؛ کاشف، میرمحمد؛ جوادی‌پور، محمد و حسینی، فاطمه سادات. (1390). «بررسی وضعیت جانمایی بنا و مناسب‌سازی (دسترسی) اماکن ورزشی ارومیه با توجه به استانداردهای ملی و بین‌المللی». نشریه مدیریت ورزشی. ۳(۱۰)، صص ۵ – ۲۱ .
    • غضنفرپور، حسین؛ عبدالهی، علی‌اصغر و مراد‌زاده، فیروزه. (1400). «برنامه‌ریزی فضاهای شهری برای تأمین نیازهای معلولان و جانبازان (نمونه پژوهش: منطقه دو شهری کرمان)».برنامه‌ریزی فضایی. ۱۱(۲)، صص ۱۶۳-۱۸۶.
    • کیال، مریم، نادری‌نسب، مهدی و ماجدی، نیما. (1400). «واکاوی مؤلفه‌های فرهنگی- اجتماعی مؤثر بر مشارکت معلولان در فعالیت بدنی». فصل‌نامه علوم ورزش. ۱۳ (۴۴)، صص ۲۳۷-۲۵۶.
    • لیموچی، سیما؛ مشرف جوادی، بتول؛ صفانیا، علی‌محمد و محمدی، فریبا. (1398). «شناسایی عوامل مؤثر بر مشارکت معلولان در فعالیت‌های ورزشی». پژوهش‌های معاصر در مدیریت ورزشی. (۱۸)۹، صص ۷۷-۹۰.
    • نادری، عین لله و سکینه‌پور، عین لله. (1399). «بررسی موانع مشارکت در فعالیت‌های بدنی و ورزش در معلولان استان کرمانشاه». پژوهش‌نامه مدیریت ورزشی و رفتار حرکتی. ۱۶(۳۱)، صص ۱37-۱52.
    • Andersson, M., Karp, S., & Wickman, K. (2023). “The pre-stage of inclusion–conditions for the mainstreaming process of parasports within the Swedish Floorball Federation”.Sport in Society, 1-19.
    • Barnes, C., Mercer, G., & Shakespeare, T. (2010). Exploring disability: A sociological introduction. Cambridge, UK: Palgrave
    • Braun, V., & Clarke, V. (2006). “Using thematic analysis in psychology”. Qualitative research in psychology, 3(2), 77-101.
    • Brittain, I. (2016). The paralympic games explained. Routledge
    • Brittain, I., Biscaia, R., & Gérard, S. (2020). “Ableism as a regulator of social practice and disabled peoples’ self-determination to participate in sport and physical activity”.Leisure Studies, 39(2), 209-224.
    • Campbell, F. K. (2008). “Exploring Internalized Ableism Using Critical Race Theory”. Disability & Society. 23 (2): 151–162.
    • Darcy, S., Maxwell, H., Edwards, M., & Almond, B. (2023). “Disability inclusion in beach precincts: beach for all abilities–a community development approach through a social relational model of disability lens”.Sport Management Review, 26(1), 1-23.
    • Gardner, A., Love, A., & Waller, S. (2023). “How do elite sport organizations frame diversity and inclusion? A critical race analysis”.Sport Management Review, 26(3), 339-360.
    • Guba, E. G., & Lincoln, Y. S. (1994). “Competing paradigms in qualitative research”.Handbook of qualitative research, 2(163-194), 105.
    • Hammond, A. (2019). “The mainstreaming of disability swimming in Australia, 1990-2016”. Sporting Traditions, 36(1), 43-62.
    • Hammond, A., & Jeanes, R. (2018). “Federal government involvement in Australian disability sport, 1981–2015”.The international journal of the history of sport, 35(5), 431-447.
    • Holloway, I., & Galvin, K. (2016). Qualitative research in nursing and healthcare. John Wiley & Sons.
    • Howe, P. D. (2007). “Integration of Paralympic athletes into athletics Canada”. International Journal of Canadian Studies, (35), 133-150.
    • Howe, P.D., and C. Jones. (2006). “Classification of Disabled Athletes: (Dis) empowering the Paralympic Practice Community”. Sociology of Sport Journal 23: 29–46.
    • Hums, M. A., Moorman, A. M., & Wolff, E. A. (2003). “The inclusion of the Paralympics in the Olympic and Amateur Sports Act: Legal and policy implications for integration of athletes with disabilities into the United States Olympic Committee and national governing bodies”. Journal of Sport and Social Issues, 27(3), 261-275.
    • Isett, K. R., Mergel, I. A., LeRoux, K., Mischen, P. A., & Rethemeyer, R. K. (2011). “Networks in public administration scholarship: Understanding where we are and where we need to go”. Journal of public administration research and theory, 21(suppl_1), i157-i173.
    • International Paralympic Committee. (2019). “A SUMMARY OF THE PROPOSAL TO REFORM THE GOVERNANCE OF THE INTERNATIONAL PARALYMPIC COMMITTEE”. Retrieved from https://library.olympics.com/Default/doc/SYRACUSE/209758/remaining-fit-for-purpose-a-summary-of-the-proposal-to-reform-the-governance-of-the-international-pa?_lg=en-GB
    • International Paralympic Committee. (2022). 2022 Annual Report. Retrieved from https://www.paralympic.org/news/IPCpublish20212022AnnualReport
    • International Paralympic Committee. (2019). 2019-2022 Strategic Plan. Retrieved from https://www.paralympic.org/sites/default/files/document/190704145051100_2019_07+IPC+Strategic+Plan_web.pdf
    • Kallio, H., Pietilä, A. M., Johnson, M., & Kangasniemi, M. (2016). “Systematic methodological review: Developing a framework for a qualitative semi‐structured interview guide”. Journal of Advanced Nursing, 72(12), 2954-2965.
    • Kitchin, P. J., & Howe, P. D. (2014). “The mainstreaming of disability cricket in England and Wales: Integration ‘One Game’at a time”. Sport Management Review, 17(1), 65-77.
    • Klenk, C., Albrecht, J. B., & Nagel, S. (2019). “Social participation of people with disabilities in organized community sport. A systematic review”. German journal of exercise and sport research, 49(4), 365-380.
    • Legg, D., Bosscher, V. D., Shibli, S., & Bottenburg, M. V. (2011). “What is the ideal Paralympic sport system? Future research directions”. ICSSPE Bulletin, 61, 2.
    • Legg, D., Fay, T., Wolff, E., & Hums, M. (2015). “The International Olympic Committee–International Paralympic Committee Relationship: Past, Present, and Future”.Journal of Sport and Social Issues, 39(5), 371-395.
    • McBean, C., Townsend, R. C., & Petrie, K. (2022). “An historical analysis of disability sport policy in Aotearoa New Zealand”.International Journal of Sport Policy and Politics, 14(3), 419-434.
    • Martin, J. J. (2013). “Benefits and barriers to physical activity for individuals with disabilities: a social-relational model of disability perspective”.Disability and rehabilitation, 35(24), 2030-2037.
    • Misener, L., & Darcy, S. (2014). “Managing disability sport: From athletes with disabilities to inclusive organisational perspectives”.Sport Management Review, 17(1), 1-7.
    • Misener, L., Darcy, S., Legg, D., & Gilbert, K. (2013). “Beyond Olympic legacy: Understanding Paralympic legacy through a thematic analysis”.Journal of sport management, 27(4), 329-341.
    • Mousavi, S. (2022). “An Autoethnographic Review of Disability in Iran”. Master's diss, University of Manitoba. 
    • Pankowiak, A., Brockett, C., De Bosscher, V., & Westerbeek, H. (2023). “National Paralympic sport policies influencing a country’s Paralympic success”. International Journal of Sport Policy and Politics, 1-21.
    • Patton, M.Q. (1999). “Enhancing the quality and credibility of qualitative analysis”. Health Sciences Research, 34, 1189–1208.
    • Peers, D., Konoval, T., & Naturkach, R. M. (2020). “(Un) imaginable (Para-) athletes: A Discourse Analysis of Athletics Websites in Canada”.Adapted physical activity quarterly, 37(1), 112-128.
    • Policy on Sport for Persons with a Disability. (2006). https://www.canada.ca/en/canadian-heritage/services/sport-policies-acts-regulations/policy-persons-with-disability.html
    • Sørensen, M., & Kahrs, N. (2006). “Integration of Disability Sport in The Norwegian Sport Organizations: Lessons Learned”. Adapted physical activity quarterly, 23(2).
    • Steadward, R. D. (1996). “Integration and sport in the Paralympic movement”. Sport Science Review, 5(1), 26-41.
    • Tusiime, O., & Odiango, R. (2022). “Assessment of the Status of Disability Mainstreaming in Sports at Makerere University”.Journal of Sports Science and Physical Education, Vol, 7(4), 91-99.
    • United Nations. (2006). “Convention on the rights of persons with disabilities”. Retrieved from: http://www.un.org/esa/socdev/enable/rights/convtexte.htm: United Nations General Assembly A/61/611.
    • Wilhite, B., Mushett, C. A., Goldenberg, L., & Trader, B. R. (1997). “Promoting inclusive sport and leisure participation: Evaluation of the Paralympic Day in the school’s model”. Adapted Physical Activity Quarterly, 14(2), 131-146.
    • Wolbring, G. (2012). “Expanding Ableism: Taking down the Ghettoization of impact of disability studies scholars”. Societies, 2(3), 75–83.
    • World Health Organization. (2013). Disability – Report by the secretariat. Retrieved from http://apps.who.int/gb/ebwha/pdf_files/WHA66/A66_12-en.pdf.