Document Type : Original Article
Author
Assistant Professor of Humanities and Social Sciences at Farhangian University, Tehran, Iran
Abstract
Today, divorce is one of the most important threats to the family system. Several studies show that the attitude towards divorce among women and young people is changing. The change in women's attitude towards divorce has led to an increase in divorce in recent years in Iranian society. This article examines the perceptions and opinions of Farhangian University female students about divorce. The research method is qualitative and with a phenomenological approach. The investigated samples are 31 female students of Farhangian University. The statements of the students about divorce were categorized into four themes allowed in Islam, liberation and salvation, logical solution, and prevention of harm. The research results show that there have been significant changes in students' perceptions of divorce. They believe that divorce is allowed in Islam. The studied examples consider divorce to be a way to get rid of the problems of family life. According to them, divorce can be the last logical solution. Finally, students think that divorce and separation prevent more damage to couples and their children.
Keywords
بررسی ادراکات دختران جوان از طلاق (نمونه موردی: دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان)
محمود محمدی1
10.22034/ssys.2023.2917.3127
تاریخ دریافت مقاله: 06/05/1402
تاریخ پذیرش مقاله: 05/07/1402
مقدمه
از مهمترین تغییرات در حوزه خانواده در اکثر جوامع امروزی افزایش طلاق و تغییر نگرش به طلاق است. طلاق به گونه ای گسیختگی خانواده و انحلال قانونی، شرعی و عرفی ازدواج با شروط و مقرراتی گفته می شود ( تقوی 1379: 169). به عبارت دیگر طلاق به انحلال قانونی پیوند ازدواج گفته می شود. طلاق یکی از مهمترین مسائل اجتماعی است که طی دهه های اخیر خانواده های ایرانی را متلاشی میکند. اگر چه افزایش طلاق مختص خانواده های ایرانی نیست و در اغلب جوامع، تحول نظام ارزشی و ساختاری به افزایش طلاق در سطح جهان منجر شده است. در طی پنجاه سال گذشته در جوامع غربی افزایش خیره کننده طلاق و روند رو به رشد آن به حدی بوده است که برخی متفکران اجتماعی از واژههایی مانند عصر طلاق (اوپنهایم ماسون و جنسن[1]،1995) و انقلاب طلاق ( وایتزمن[2]، 1985) برای توصیف این دوران استفاده نمودند. به اعتقاد جامعه شناسان تبدیل طلاق به مساله اجتماعی مستلزم تبدیل شدن از یک گرفتاری شخصی و خصوصی به یک مساله عام ساخت اجتماعی است و زمانی به منزله مساله اجتماعی مطرح می شود که از حد معینی خارج و فراوانی آن غیر متعارف شود (محبی، 1391). در دو دهه گذشته افزایش طلاق در ایران شدت بیشتری یافته است.(سازمان ثبت احوال کشور،1400) بطوری که آهنگ رشد طلاق در نیمه دوم دهه 1390تا 1395 نسبت به 1385تا1390 سریع تر بوده است. میزان طلاق از سالهای 1380 تا 1390 از 93/0 در هر 1000 ازدواج به 90/1 افزایش یافته است. در سالهای اخیر نیز رشد طلاق همواره از میزان رشد ازدواج پیشی گرفته است به طوری که از سالهای 1380 تا 1395 به طور مداوم با افزایش رشد طلاق نسبت به رشد ازدواج روبه رو هستیم. بر اساس گزارش سازمان ثبت احوال در سال 1395 به ازی هر 10000 نفر در سال 1390، 19 طلاق و در سال 1395، 21 طلاق ثبت شده است (فولادیان، شجاعی قلعه نی، 233:1399).
روند ثبت ازدواج و طلاق طی 50 سال اخیر در ایران (سازمان ثبت احوال کشور،1400)
افزایش طلاق پیامدهای فردی و اجتماعی قابل توجهی به همراه دارد. از میان کلیه مشکلات اجتماعی هیچ یک به اندازه طلاق آثار بلند مدتی ندارد ( کلانتری و همکاران، 132: 1390). در پژوهشهای متعددی نیز بین طلاق و افزیش آسیبهای اجتماعی نظیر روسپیگری، فقر، آسیبهای روانی، انحرافات جنسی (اماتو و کیث، 1996؛ اماتو و دنیس، 2003، کلانتری و همکاران،1390 روشنی و همکاران،1398)، و در سطح کلانتر کاهش سرمایه و اعتماد اجتماعی، تغییرات نهاد خانواده، افول تعهد اجتماعی و پیدایش هویتهای سیال، پراکنده و مبهم را به دنبال دارد ( محمد پور،138:1393). افزایش طلاق و آسیبهای پیش روی آن بر فرد و جامعه موجب شده که پس از اعتیاد بالاترین تعداد پژوهشهای انجام شده در سالهای 1380-1394 را به خود اختصاص دهد (موسوی292: 1395).
مطالعات مربوط به طلاق اغلب به عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی وقوع طلاق پرداخته اند (ملتفت و همکاران، 1399؛ فیروزجاییان گلوگاه و همکاران، 1397؛ نیازی و همکاران، 1396؛ زارعان و سدیدپور، 1396؛عرب و همکاران،1393؛ کلانتری و همکاران1390) و یا پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و روانی طلاق بر افراد مطلقه و فرزندانشان را مورد مطالعه قرار داده اند.(آماتو، 2000؛روشنی و همکاران، 1398 یحیی زاده و حامد،1394؛ کلانتری و همکاران،1390، صادقی فسایی و ایثاری، 1391) در این میان تحقیقات کیفی کمتری(صادقی و همکاران،1395) به ادراکات و معناهای ذهنی گروههای اجتماعی مختلف از جمله زنان و جوانان نسبت به طلاق پرداخته شده است.
برخی از تحقیقات نشان می دهد که نگرش به طلاق بخصوص در میان زنان و جوانان در حال تغییر است.( صادقی، 1396؛ سلیمانی ، 1396؛ حسنی و همکاران،1396؛ فلاحی گیلان و همکاران، 1391؛ فروتن و میرزایی، 1395؛ بگی و حسینی ، 1400) بسیاری از محققان اجتماعی معتقدند که نگرش مثبت به طلاق می تواند بر کاهش کیفیت زناشویی و احتمال بروز طلاق در زندگی همسران نقش مهمی داشته باشد( روتالو و کاسرو،2016، دیاز و همکاران، 2013، کوان و همکاران، 2013 ویتون و همکاران ،2013، صادقی، 1396؛ چابکی،1392). تحولات ذهنی ، ارزشی و نگرشی همچون گسترش ارزشهای لیبرالی و فردگرایی، گذار از ارزشهای مادی به ارزشهای فرا مادی و همچنین اشاعه تفکرات فمنیستی(حسنی و همکاران، 1396؛ علی مندگاری و همکاران،1395) به همراه دگرگونی در وضعیت تحصیلات و اشتغال و گسترش فضای مجازی و تسهیل دسترسی به ارتباطات و اطلاعات موجب افزایش عاملیت[3] و کنشگری زنان در حوزهای اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی شده است (سهراب زاده و همکاران،1398) حوزه خانواده یکی از مهمترین حوزه هایی است که زنان در آن خواهان تغییر و توزیع قدرت برابر میان زنان و مردان هستند. تحقیقات اجتماعی نشان می دهد تقویت ارزشهای مبتنی بر فردیت و برابری طلبانه و معنای جدید از خوشبختی انتظارات زنان را از زندگی خانوادگی تغییر داده است. گرایش زنان به ارزشهای فردگرایانه و برابری طلبانه سبب دوری از هنجارهای خانواده سنتی و تعریفی متفاوت از هویت زنانه شده است ( گودرزی،1394). تحولات رخ داده موجب بازاندیشی[4] زنان نسبت به نقشهای جنسیتی، ازدواج، تشکیل خانواده و فرزند آوری و طلاق شده است.آنها خواهان کنشگری فعالتری و عاملیت در عرصه خانوادگی هستند. عاملیت زنانه به معنای فرا رفتن از سطح واکنش و ورود به قلمرو تصمیم گیری و تصمیم سازی شخصی برای خود است (عرب خراسانی،: 37-38:1398). در این میان طلاق به یکی از قلمروهای تصمیم گیری و تصمیم سازی زنان تبدیل شده است. بر اساس تحقیقات زنان معمولا در اقدام به جدایی و گرفتن طلاق پیش قدم هستند (موسوی، 1395: 289) و کنشگری و عاملیت بیشتری در عرصه خروج از زندگی خانوادگی دارند. برخلاف زمانهای نه چندان دور که سهم زنان در جدایی بسیار کم بود و آنان بیشتر مخاطب این واقعه ناخوشایند بودند اکنون زنان در این حوزه کنشگرانی فعالی هستند (عرب خراسانی،1398:55).
بدین ترتیب افزایش تحصیلات زنان به همراه اشتغال آنان در نظام اقتصادی و استقلال اقتصادی و مالی آنان در جامعه و همچنین گسترش فضای مجازی و تسهیل دسترسی به اطلاعات و ارتباطات ، افزایش فردگرایی به همراه اشنایی با تفکرات فمنیستی و گذار از نیازهای مادی به نیازهای فرا مادی در ازدواج باعث شده است نگرش زنان نسبت به طلاق تغییر یابد. تحقیقات متعددی این تغییر نگرش زنان به طلاق را تایید میکنند.
پیشینه تحقیق
بگی و حسینی(1400) در مقاله تفاوتهای نسلی در نگرش نسبت به طلاق در ایران به این نتیجه رسیدند که تفاوت معنی داری در نگرش نسلهای مختلف به طلاق وجود دارد. نسلهای جوانتر در همه سنین نگرش مثبتتری به طلاق دارند . تحصیلات دانشگاهی، ارزشهای سکولار، برابری جنسیتی و ارزشهای مدرن خانوده بر نگرش آنان به طلاق تاثیر میگذارد. انتظار می رود با ادامه روند جایگزینی نسلی و نیز شتابی که در پدیده هایی همچون شهر نشینی، جهانی شدن فرهنگی، گسترش اموزش، توسعه فناوری های جدید ارتباطی و اطلاعاتی، گسترش رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی ، روند رو به رشد نگرش مثبت به طلاق همچنان تداوم یابد.
نتایج پژوهش مرادی و فرخی (1400) در مقاله عوامل موثر بر نگرش افراد به مقوله طلاق (مطالعه موردی زنان متاهل اسلام اباد غرب) نشان می دهد مهمترین عوامل موثر بر نگرش افراد به مقوله طلاق ، تفاوت عقاید، کاهش یا افزایش سن، درامد و اشتغال زنان و دخالت دیگران هستند.
صادقی و آقاجانیان(2019) در تحقیقی با عنوان نگرش و گرایش به طلاق در ایران : تعیین کننده های ذهنی و ساختاری به بررسی نگرش و تمایل جوانان ایرانی به طلاق پرداخته اند. داده های این تحقیق حاکی از ان است که تقریبا نیمی از پاسخ دهندگان طلاق را به عنوان راه حل مشکلات زناشویی تایید کرده اند و یک پنجم انها تمایل بالایی در این زمینه دارند. نتایج آنان نشان می دهد که تایید و تمایل زیاد به طلاق با عوامل ذهنی یعنی فرد گرایی سکولاریسم و دیدگاه برابری جنسیتی و عوامل ساختاری از جمله تحصیلات و اشتغال همسر و عدم امنیت اقتصادی خانوار ارتباط معنی داری دارند.
کرمی و البرزی(1398) در مقاله بررسی عوامل اجتماعی موثر بر گرایش به طلاق در شهر شیراز نشان می دهد که تصور مثبت از طلاق مهمترین متغیر تاثیر گذار بر گرایش به طلاق است. عوامل دیگری چون رضایت جنسی و عاطفی، دخالت اطرافیان و جنسیت بیشترین تاثیر را بر گرایش به طلاق داشته اند.
صادقی(1396) در مقاله نگرش نسبت به پیامدهای طلاق و تاثیر ان بر تمایل زوجین جوان به طلاق در شهر تهران نشان می دهد که ارزیابی افراد از زندگی بعد از طلاق میتواند تمایل جوانان به طلاق را تحت تاثیر قرار دهد . حدود یک پنجم جوانان متاهل مورد بررسی تمایل زیادی به گرفتن طلاق دارند. این افراد عمدتا تصور و ارزیابی مثبتی از پیامدهای و زندگی بعد از طلاق دارند. صادقی در این تحقیق نتیجه میگیرد که اینکه زوجین جوان چه تصور و نگرشی نسبت به پیامدهای و زندگی بعد از طلاق داشته باشند میتواند تصمیمگیری آنها برای طلاق را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
حسنی و همکاران(1396) در فراتحلیل مطالعات انجام شده درباره نگرش به طلاق در سالهای 1382-1394 به این نتیجه رسیدند که نگرش مثبت به طلاق روندی نسبتا فزاینده و رو به رشد را نشان می دهد. نتایج تحقیق انها نشان می دهد: سطح بالای تحصیلات، استفاده از اینترنت و داشتن ماهواره، طبقه اجتماعی سطح بالا، تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی همسران، تعارض در خانواده، کم رنگ شدن نقش اقتصادی مرد و کوچک بودن ابعاد خانواده از عوامل موثر در نگرش مثبت به طلاق هستند . انها این روند را محصول تسلط فرد گرایی و لیبرالیسم، کاهش کنترل نهادی غلبه ارزشهای فوق مادی، سبک زندگی مدرن، ورود زنان به بازار کار و عدم تعادل هزینه فایده ازدواج است.
صادقی و همکاران(1395) در مقاله واکاوی ادراک جوانان از تجربه طلاق : مطالعه کیفی در شهر تهران، به واکاوی ادراک و تجربه جوانان مطلقه از فرایند و پیامدهای طلاق پرداخته اند. نتایج مطالعه آنها در چهار محور دلایل و بسترهای طلاق، نگرش به طلاق قبل و بعد از اقدام، مسائل و چالشهای فرایند طلاق و پیامدها و مسائل اجتماعی بعد از طلاق ارائه شده است. بر اساس نتایج تحقیق آسیب پذیری زنان در فرایند طلاق بیشتر از مردان است . زنان در مقایسه با مردان از مسائل عاطفی اجتماعی و اقتصادی بیشتری رنج می برند. نتایج این تحقیق نشان می دهد طلاق امری فرایندی، بافتار مند و چند بعدی است. رخداد طلاق در خلا شکل نمیگیرد بلکه در یک بافتار اجتماعی فرهنگی رخ می دهد که هم فرایندها و هم پیامدهای طلاق را تحت تاثیر قرار می دهد.
نتایج تحقیق فروتن و میرزایی (1395) با عنوان نگرش به طلاق و تعیین کننده های ان در ایران نشان می دهد که به طور کلی یک سوم افراد مورد مطالعه دارای نگرش مثبت به طلاق هستند. متغییرهای جمعیت شناختی (همچون سن و جنس و وضعیت تاهل و محل سکونت و تحصیلات)، نگرشهای جنسیتی و میزان دینداری افراد بر نگرش به طلاق تاثیر میگذارد. بطوری که نتیجه میگیرند هرچه نگرشهای فردگرایانه و لیبرالی و غیرسنتی برجسته تر و قویتر باشد بر شدت نگرش مثبت به طلاق نیز افزوده می شود.
چابکی (1392) در مقاله مطالعه بین نسلی رابطه نگرش به طلاق و کارکردهای خانواده در زنان شهر تهران، نشان می دهد که تغییر نگرش زنان در ارتباط با کارکردهای خانواده بر طرز تلقی آنها نسبت به طلاق تاثیر گذاشته و در نتیجه سبب افزایش میزان طلاق در ایران شده است. نتایج تحقیق او نشان می دهد ارزشهای مرتبط با نقشهای خانوادگی و کاکردهای خانواده در میان زنان نسل جدید دستخوش تغییر شده است. طرز تلقی زنان نسل جوان از طلاق متفاوت از نسل گذشته است. بطوری که از نظر 68 درصد از زنان نسل جدید، طلاق امری مذموم و ناپسند به شمار نمی آید.
نتایج تحقیق فلاحی گیلان، روشنفکر و پور کسمایی(1391) در مقاله بررسی بین نسلی نگرش به طلاق مطالعه ای در استان زنجان نشان می دهد که نگرش به طلاق در بین نسلها متفاوت است. این تفاوت در نگرش به طلاق در بین زنان معنادار و مشهود تر از مردان است. این تغییر نگرش زنان به طلاق ناشی از تغییرات حاصل شده در نقش زنان در زندگی اجتماعی آنان است. موافقت نسلهای جدید با سنگینی صدمات عاطفی ناشی از طلاق و ارحجحیت زندگی زناشویی دشوار به طلاق کاسته شده و بر بی موردی اغلب مخالفتهای اجتماعی با طلاق اجماع بیشتری شده است.
با توجه به اینکه زنان در زندگی خانوادگی از آغازکنندگان طلاق هستند(عرب خراسانی،1398، موسوی،1395) بررسی ادراکات و تصورات و ذهنیت زنان و دختران از طلاق می تواند از اهمیت زیادی برخوردار باشد، زیرا طلاق یک کنش اجتماعی معنادار با پس زمینه اجتماعی است. تحقیقات پیشین اغلب به شیوه کمی آماری و مقایسه نسلها قدیم و جدید، به بررسی نگرش زنان و جوانان به طلاق پرداختهاند. اگر چه مطالعات و پژوهشهای بین نسلی نشان می دهند که نگرش به طلاق میان نسلهای گذشته و جدید تغییر یافته است و نگرش زنان به طلاق نسبت به مردان تغییرات معناداری داشته است، اما شیوه های آماری و کمی و تطبیقی بین نسلی از درک و فهم عمیق و همدلانه از تغییرات معنایی که در ذهنیت جامعه زنان رخ می دهد ناتوان است. بنابراین استفاده از شیوه های کیفی برای آشنایی و درک دقیق و واقع بینانهتر از وقایع اجتماعی همچون طلاق میتواند تکمیلکننده پژوهشهای کمی باشد. چنانچه نظام معنایی و تفسیری زنان و دختران جوان از طلاق درک شود نه تنها درک و ذهنیت نسل جوان از طلاق شناخته می شود بلکه میتواند سیاستهای لازم برای مدیریت و اصلاح انرا فراهم سازد. بر این اساس هدف این مقاله مطالعه و تحلیل ادراکات، نظرات و دیدگاههای دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان از طلاق است. دانشجویان دانشگاه فرهنگیان بخشی از جامعه زنان و بخشی از نسل جدید زنان و دختران جوان به حساب میآیند. بررسی و تحلیل دیدگاهها و نظرات و معناهای ذهنی آنان، فهم دقیقی از رویکرد نسل جدید زنان نسبت به طلاق را شناسایی میکند. از سویی این بخش از دانشجویان در سالهای آینده به عنوان معلم در کلاسهای درس به آموزش و تدریس خواهند پرداخت و بدین ترتیب باورها و نگرشها و ادراکات و ذهنیتهایشان از ازدواج، تشکیل خانواده و طلاق را در قالب برنامه درسی آشکار و پنهان به نسلهای آینده انتقال خواهند داد. بدین ترتیب این مقاله در پی پاسخ به این سوال است که دانشجویان دختر دانشگاه چه درکی از طلاق دارند؟
روش پژوهش
روش پژوهش در این مقاله از نوع کیفی با رویکرد پدیدار شناسی است. روش تحقیق کیفی مدعی توضیح زیست جهان ها از درون و از دیدگاه کسانی است که در آنها مشارکت دارند، با این کار در پی کمک به درک بهتر واقعیتهای اجتماعی است. پژوهش کیفی اغلب تصویری عینی تر و و باور پذیرتر از به کارگیری پرسشنامه های استاندارد از پیش تعیین شده از زندگی روزمره افراد ارائه میکند ( فیلیک، 14:1397). رویکرد پدیدار شناسی غالبا روی ادراکات متمرکز است و تلاش دارد فهم بهتری از چگونگی نمود جهان نزد مشارکت کنندگان و کیفیت تجربه و دریافت جهان توسط آنها از منظر خودشان ارائه دهد ( محمدی اصل، 179:1396).
نمونه های مورد پژوهش از دانشجویان دانشگاه فرهنگیان البرز هستند. تعداد نمونهها نیز بر اساس اصل اشباع نظری(استراوس و کوربین،1393) تعیین شدند. یعنی جمعآوری دادهها تا زمانی که اظهارات نمونه ها از طلاق به تکرار نرسیده بود نمونه گیری ادامه یافت. بر این اساس ادراکات، نظرات و دیدگاه های 31 نفر از دانشجویان دختر در مورد طلاق جمع آوری شد. سن پاسخگویان بین 19 تا 23 سال بوده است.
جدول شماره 1 مشخصات سنی و استان محل سکونت نمونه های مورد بررسی
|
پاسخگوی |
سال |
استان |
پاسخگوی |
سال |
استان |
|
1 |
20 |
البرز |
17 |
19 |
البرز |
|
2 |
19 |
اردبیل |
18 |
20 |
کردستان |
|
3 |
21 |
آذربایجان غربی |
19 |
20 |
آذربایجان شرقی |
|
4 |
20 |
آذربایجان شرقی |
20 |
19 |
البرز |
|
5 |
19 |
البرز |
21 |
20 |
البرز |
|
6 |
20 |
آذربایجان غربی |
22 |
20 |
زنجان |
|
7 |
23 |
آذربایجان غربی |
23 |
21 |
زنجان |
|
8 |
19 |
البرز |
24 |
20 |
البرز |
|
9 |
21 |
قزوین |
25 |
21 |
آذربایجان شرقی |
|
10 |
20 |
گیلان |
26 |
20 |
آذربایجان غربی |
|
11 |
23 |
گیلان |
27 |
20 |
البرز |
|
12 |
19 |
گیلان |
28 |
20 |
قزوین |
|
13 |
20 |
البرز |
29 |
21 |
آذربایجان شرقی |
|
14 |
19 |
کردستان |
30 |
22 |
زنجان |
|
15 |
23 |
آذربایجان غربی |
31 |
21 |
آذربایجان شرقی |
|
16 |
23 |
آذربایجان غربی |
|
|
|
روش جمعآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختار یافته است. در روشهای کیفی معمولا با نتایج مصاحبه های نیمه ساختار یافته کار میکنند از انجا که پژوهش کیفی میکوشد محقق را به درون جهان زندگی مشارکت کنندگان تحقیق وارد سازد مصاحبه های نیمه ساختی به واسطه تاکید بر سوالات باز و غیر هدایت شده میتواند مورد استفاده چنین پژوهشی قرار گیرد(محمدی اصل، 1396:171). مصاحبه با هر کدام از دانشجویان در حدود 15 تا 20دقیقه انجام شد. از دانشجویان خواسته شد تا تصورات و نظرات و دیدگاههایشان را نسبت به طلاق بیان کنند. دانشجویان در مصاحبه ها به بیان نظرات، دیدگاهها و دیدگاهها و تصورات خود از طلاق پرداخته اند.
روش تحلیل داده ها، تکنیک تحلیل مضمون است. تکنیک تحلیل مضمون یکی از فنونی است که به طور گسترده ای در تحقیقات کیفی به کار می رود. از تحلیل مضمون میتوان به خوبی برای شناخت تحلیل و گزارش الگو های موجود در داده ها کیفی استفاده کرد. این روش فرایندی است که داده های متنی و داده های پراکنده و متنوع را به دادههای غنی و تفصیلی تبدیل میکند. (براون، کلارک، 2006). در این روش شناخت ویژگی های مشترک داده ها مورد توجه است. هدف این روش تنها بررسی تکرارها و موارد مشابه نیست بلکه مهم شناسایی الگوهایی از معناست که محقق درباره موضوع خاص و سوال تحقیق انرا بررسی میکند. دریافت الگوهای معنایی مسلط در داده ها هدف اصلی این روش پژوهش است.در این روش به دنبال فشرده کردن و ارائه روایتی موجز از مصاحبه های فردی و گروهی به صورت خام و پردازش نشده است. همانگونه که یک محقق کمی از ضرایب و ازمونهای آماری برای فشردن و ارائه خلاصه داده ها استفاده میکند در روش کیفی نیز این روند به کمک کد گذاری و مضمون سازی صورت میگیرد فرایند فشرده سازی به معنای استخراج ایده های اصلی و الگوبندی انهاست(ذکایی، 85:1399).
فرایند تحلیل مضمون با کدگذاری[5] روایتها آغاز میشود. کدگذاری به خرد کردن روایتها به اجزا و عناصر تشکیل دهنده آن است (استروس و کوربین،1393:61). کد به مفاهیم اصطلاحات و عبارتهایی گفته می شود که دانشجویان برای توصیف موضوع مورد پژوهش به کار برده شده است. بدین ترتیب پس از جمع آوری مصاحبه ها و پیاده سازی آنها ، روایتهای دانشجویان کد گذاری شد. پس از کد گذاری روایتها، تلاش شد کدهای مشابه در یک مضمون[6] مشخص طبقه بندی شوند. مضمون مفهومی با سطح انتزاع گسترده تر از کدهاست. وقتی که کدها با یکدیگر مقایسه می شوند و به نظر می رسد که به مضمون مشابه مربوط اند در نظمی بالاتر دسته بندی می شوند. مضمون مفهومی است که از سایر کدها انتزاعیتر است. در نهایت بر اساس مضامین اصلی استخراج شده ارائه شده است. بر این اساس میتوان فرایند تحلیل داده را بدین شکل نشان داد.
|
گزارش روایی |
|
مضمون سازی سازی |
|
روایتهای |
|
کدگذاری |
لینکلن و گوبا (1985) در پژوهشهای کیفی معیارهای چون اعتمادپذیری[7] باورپذیری[8] انتقالپذیری[9] اطمینانپذیری[10] تاییدپذیری[11] را به جای روایی[12]، پایایی[13] و عینیت[14] پیشنهاد میکنند(به نقل از فیلیک،1393ص420). به منظور اعتماد پذیری، باورپذیری و انتقال پذیری مضامین و کدهای استخراج شده، از 6 نفر از دانشجویان دانشگاه فرهنگیان کمک گرفته شد. آنان پس از مرور کدها و مضامین بیان داشتند که مضامین استخراج شده به نوعی گویای نظرات و ادراکات مشترک آنان از طلاق نیز هستند. همچنین به منظور اطمینان پذیری و تایید پذیری مضامین استخراج شده و فرایند تحلیل داده ها، از نظرات 2 نفر از متخصصان اجتماعی و تربیتی بهره برده شد. کدگذاری، مضامین و فرایند تحلیل داده ها مورد پذیرش متخصصان اجتماعی و تربیتی گرفت. متخصصان اجتماعی و تربیتی بیان داشتند فرایند تحلیل داده ها از هماهنگی و سازگاری درونی برخوردار است و توانسته است تصویر و نمایش نسبتا روشن و دقیقی و از ادراک دانشجویان از موضوع طلاق ارائه دهد.
یافته های پژوهش
پس از جمعآوری دادهها، مصاحبه های گردآوری شده به متنهای نوشتاری تبدیل شدند و پس از پالایش متنها به شماره گذاری متنها اقدام شد. سپس متنهای دانشجویان از طلاق کدگذاری شد. پس از کد گذاری متنها، مفاهیم و عبارتهایی که مشابه و هم معنی بودند در یک مضمون دسته بندی شدند. از بررسی و ادغام کدها 4 مضمون اصلی مجاز در اسلام، رهایی و نجات، آخرین راهحل منطقی و مانع از آسیب استخراج شد که در جدول زیر نشان داده شده است. در ادامه مضامین استخراج شده بر اساس گزارشی روایی توضیح داده شده است.
جدول 2: کدها و مضامین استخراج شده
|
مضامین |
کدها |
|
مجاز در اسلام |
حرام نبودن، منفور ترین حلال، قانونی و شرعی، جایز در دین، بسته نبودن در اسلام، جایز دانستن خدا، آخرین راه حل از نظر اسلام |
|
رهایی و نجات |
نجات از سختی ها؛ نجات از شرایط بد، رها شدن از محدودیت، رهایی از مشکلات، نجات بخش، راه نجات، پایان دادن به فشارها، نجات از تنشها و فشارها |
|
راه حل منطقی |
آخرین گزینه، آخرین راه، تلخ اما بهترین کار، راهحل معقول، راهحلی برای حل مشکلات، تنها راهحل، پایان داده به زندگی اشتباه، گزینه خوب، تصمیم درست و عقلانی، عادی و عقلانی |
|
مانع از آسیب |
جلوگیری از فساد تباهی، مانع از آسیب روحی و روانی، جلوگیری از آسیب به بچه ها، افسردگی زن، بروز مشکلات برای کودکان، به نفع فرزندان، جلوگیری از ضرر؛ بهتر شدن وضعیت |
طلاق مجاز در اسلام: مشارکت کنندگان تحقیق، مجاز بودن طلاق در اسلام را با این مفاهیم توصیف نموده اند: حرام نبودن، منفور ترین حلال، قانونی و شرعی، جایز در دین، بسته نبودن در اسلام. جایز دانستن خدا، آخرین راه حل از نظر اسلام.
پاسخگوی 2 از استان اردبیل 19 ساله بیان میکند: « این کار ناشایست و حرام نیست.» پاسخگوی 10 از استان گیلان 20 ساله در مورد شرعی و قانونی بودن طلاق اظهار می دارد:« اگر این مورد در قانون و شرع قرار داده شده حتما در شرایطی برای فاعلش ضروری بوده.» پاسخگوی 16 از استان آذربایجان غربی 23 سال در مورد بسته نبودن راه طلاق در اسلام چنین میگوید: «در اسلام راه طلاق به دلیل طبیعت زن و مرد به طور مطلق بسته نیست و اگر امکان ادامه زندگی نیست نباید به زور زن و مرد را کنار هم قرار داد .» پاسخگوی 26 از استان آذربایجان غربی 20 ساله نیز در مورد جایز بودن طلاق در اسلام چنین اضافه میکند: «درست است که طلاق یکی از معضلات اجتماعی است اما وقتی در دین هم جایز است و در مورد آن سوره ای آمده است مردم باید ذهنیت خود را راجع به این موضوع تغییر دهند.» پاسخگوی 3 از آذربایجان شرقی 21 ساله در مورد جایز دانستن خدا چنین بیان میدارد: « در صورت حل نشدن مشکلات زندگی مشترک، و حاد بودن موضوعی که باعث اختلاف شده و حتی اگر بودن با یک فرد باعث دوری انسان از آرامش و هدف اصلی زندگی اش میشود، در این صورت حتی خدا هم این کار را جایز دانسته است.». پاسخگوی 4 از آذربایجان شرقی 20 ساله چنین بیان می دارد: از نظر اسلام باید تاجایی که امکان دارد از راه حل های یکدیگر برای رفع اختلافات زندگی مشترک استفاده کرد و طلاق یاجدایی را به عنوان آخرین گزینه در نظر گرفت.»
اگرچه نمونه های مورد بررسی مفاهیمی چون منفور بودن نزد خداوند و لرزاندن عرش الهی را به طلاق نسبت میدهند اما معتقد بودند که با همه کراهتی که اسلام نسبت به طلاق دارد انرا مجاز میداند. به نظر برخی از مشارکت کنندگان تحقیق، طلاق در اسلام با وجود انکه منفور و مکروه دانسته شده و به آن توصیه نشده است اما حرام و ممنوع نیز اعلام نشده است. بنابراین در شرایطی که امکان زندگی برای دو نفر فراهم نباشد میتوانند به صورت قانونی و شرعی از یکدیگر جدا شوند.
طلاق راهی برای رهایی و نجات: برخی از مشارکت کنندگان تحقیق معتقد بودند طلاق موجب رهایی و نجات زوجین از سختیها و مشکلات زندگی میشود. آنها مضمون رهایی و نجات را با این مفاهیم بیان داشتهاند: نجات از سختی ها؛ نجات از شرایط بد، رها شدن از محدودیت، رهایی از مشکلات، نجات بخش، راه نجات، پایان دادن به فشارها، نجات از تنشها و فشارها.
پاسخگوی 7 از استان ادربایجان غربی 23 ساله در مورد طلاق گرفتن در زندگی مشترک چنین بیان میکند «درواقع طلاق برای همه اتفاق نمیافتد و هیچکسی با هدف جداشدن وارد زندگی مشترک پا نمی گذارد بلکه شرایطی در طول زندگی مشترک پیش می آید که افراد را به سمت طلاق می کشاند.» پاسخگوی ۱۷ از استان البرز 19 ساله در مورد طلاق چنین بیان میکند: «به طور کلی نمی شود هر سختی و مشقتی را تحمل کرد اما تن به طلاق نداد». پاسخگوی 2 از استان اردبیل 19 ساله در مورد رهایی از مشکلات چنین بیان میکند «رفته رفته باور های افراد(نسبت به طلاق) دارد تغییر پیدا میکند و الان بیشتر به این معناست که جوانان از مشکلات و اتفاقات ناگوار زندگی رهایی پیدا میکنند. » پاسخگوی ۲۶ از آذربایجان غربی 20 ساله در مورد جبران اشتباه با طلاق چنین بیان میکند:« هر زن و مردی ممکن است در انتخاب شریک زندگی خود دچار اشتباه شود یا شرایط طوری رقم بخورد که مجبور به جدایی شود.» پاسخگوی 11 از استان گیلان 23 ساله در مورد رهایی از محدودیت چنین بیان میکند: «یکسری افراد بر این عقیده اند که جدا شدن باعث پیشرفت میشود زیرا از آن محدودیت های که طرف مقابل ایجاد میکند رها میشود.». پاسخگوی 12 از استان گیلان 19 ساله در مورد نجات از شرایط بد چنین اظهار میکند:« بعضی وقتها که ادامه زندگی مشترک امکان پذیر نیست ؛در چنین مواقعی فقط با طلاق است که می شود از شرایط بدی که درآن هست نجات پیدا کرد. ». پاسخگوی 21 از استان البرز 20 ساله در مورد راه نجات زوجین چنین بیان میکند: «طلاق در برخی از موارد راه نجات زوجین از فضای پر از تنش و رهایی از ان است؛ به گونه ای که انها می توانند در کنار افراد دیگر زندگی بهتری داشته باشند.» پاسخگوی 23 از استان زنجان 21 ساله در مورد پایان دادن به تجربه تلخ زندگی مشترک چنین بیان میکند: «به نظر من طلاق و پایان دادن به زندگی بعضی وقت ها می تواند دردناک و عذاب آور باشد ولی در عین حال برای بعضی دیگر شیرین است زیرا فرار از سختی ها و فشارهای روانی زندگی تقریبا سخت است و با طلاق می توان یک مقداری از این فشار و تحمل زندگی مشترک و تجربه تلخ حاصل از آن پایان داد. »پاسخگوی 22 از استان زنجان 22 ساله در مورد نجات بخش بودن طلاق چنین اظهار می دارد: «قطعا کسی دوست ندارد که طلاق بگیرد مگر که مجبور شود و در شرایطی که طرفین با هم مشکل داشته باشند در اصل طلاق نجات بخش میشود .»
اظهارات مشارکت کنندگان تحقیق نشان می دهد که آنان همچون نسل گذشته طلاق را «عار» یا «مایه آبروریزی» نمی دانند برعکس آنها بیان نموده اند که در مواقعی که سختی و مشکلات زندگی مشترک بسیار زیاد و غیر قابل تحمل باشد طلاق، راه رهایی و نجات از فشارها و سختی های زندگی است. اظهارات انها نشان می دهد که انها تحت هر شرایطی حاضر به ادامه زندگی مشترک نیستند و ازدواج میدانی برای «سوختن و ساختن» نیست. امروزه طلاق به یک قلمرو ارضا شخصی تبدیل شده است که در ان رفع نیازهای عاطفی و جنسی از اولویت برخوردار است. انتظار می رود که روابط زناشویی بر اساس علاقه متقابل و جذابیت شخصی و سازگاری بین زن و مرد بر قرار شود. تاکید بر ارضا شخصی در ازدواج انتظاراتی را مطرح می سازد که در صورت بر آورده نشدن منجر به جدایی و طلاق خواهد شد( گیدنز، 434:1383) بنابراین طلاق در هر ازدواجی امری محتمل است. چنانچه مصائب زندگی مشترک غیر قابل تحمل باشد و انتظارات شخصی و فردی آنها از ازدواج تامین نشود، و از زندگی زناشویی رضایت نداشته باشند، طلاق و جدایی میتواند راه نجات و رهایی از مسائل و مشکلات زندگی محسوب شود. به اعتقاد آماتو[15] امروزه طلاق اغلب گزینش اختیاری افراد است و به نظر می رسد نسبت به گذشته عادی و عملی بهنجار انگاشته می شود و به گونه ای روز افزون اقدامی برای رهایی از تنش خانوادگی تلقی می شود(ارجاع به آماتو2000)
طلاق آخرین راه حل منطقی: نمونه های مورد بررسی مضمون آخرین راه حل منطقی را با این مفاهیم توصیف نموده اند: آخرین گزینه، آخرین راه، تلخ اما بهترین کار، راهحل معقول، راهحلی برای حل مشکلات، تنها راهحل، پایان داده به زندگی اشتباه، گزینه خوب، تصمیم درست و عقلانی، عادی و عقلانی
پاسخگوی 22 از استان زنجان 20 ساله در مورد درست و منطقی بودن طلاق چنین بیان میدارد: «در مواردی طلاق بسیار راه حلی درست و منطقی است». پاسخگوی 11 از استان گیلان 23 ساله در مورد حل مشکل از طریق طلاق چنین بیان میکند: «امروزه با پیشرفت سطح فکر جامعه اکثر مردم به این دید رسیده اند که اگر نمیتوانند به هیچ وجه مشکل خود را حل کنند از هم جدا شوند.» پاسخگوی 15 از آذربایجان غربی 23 ساله در مورد بهتر بودن طلاق به ادامه زندگی اظهار میکند: «در زندگی مشترک هر دو طرف سعی می کنند که برای زندگی شان تلاش کنند تا پایدار بماند اما زمانی وجود دارد که در زندگی مشترک ماندن دو طرف به ضرر آنهاست در این مواقع جدایی بهتر است.» پاسخگوی 12 از گیلان 19 ساله در مورد راهحل معقول طلاق چنین میگوید:« گاهی اوقات آن قدر زندگی زناشویی با مشکل مواجه می شود که طلاق گرفتن تنها راه حل معقول به نظر می رسد.» پاسخگوی 18 از استان کردستان 20 ساله طلاق بهترین کار چنین بیان میکند: «اصلا به نظرمن هر وقت ناسازگاری میان زن و شوهر پیش آید طلاق بهترین کاری است که می شه کرد چون یک زندگی پر از دعوا جلوی پیشرفت هر دو طرف را می گیرد و خیلی وقت ها هم این همه استرس و اضطراب در زندگی بیماری های مختلفی را به دنبال دارد. پس در این حالت ها طلاق کار خیلی خوبی به نظر می رسد و با اینکه تلخ است می تواند در بعضی مواقع بهترین کاری باشه که میشه کرد. » پاسخگوی 1 از استان البرز 20 ساله چنین بیان میکند: «بنظر من در برخی شرایط بهترین راه برای پایان دادن به یک زندگی اشتباه، طلاق است» پاسخگوی 18 از استان کردستان 20 ساله در مورد منطقی بودن طلاق چنین بیان میکند: «طلاق خیلی منطقی تر از تحمل است .به نظر من ما مجبور به تحمل کردن نیستیم» پاسخگوی 25 از آذربایجان شرقی 21 ساله در مورد راه حل بودن طلاق چنین بیان میکند: «طلاق یک آسیب اجتماعی یا اتفاق تلخ نیست بلکه یک راه حل است برای برون رفت از مشکلات زندگی مشترکی که دیگر راهی برای آن نیست.» پاسخگوی 29 از آذربایجان شرقی 21 ساله در مورد گزینه خوب طلاق چنین اظهار میکند: «بنظر من اگر هر دو طرف تمام تلاش خود را برای بهتر کردن وضع زندگی مشترک به کار گیرند و نتوانند به آن چیزی که میخواهند برسند و ادامه زندگی با یکدیگر دشوار باشد طلاق می تواند گزینه خوبی باشد.» پاسخگوی 26 از آذربایجان غربی 20 ساله طلاق بهترین انتخاب چنین اظهار میکند:« قرار نیست یک فرد به خاطر یک انتخاب اشتباه تمام عمر و زندگی خود را بدهد و تحمل کند شاید برای برخی افراد بهترین انتخاب و تنها راه حلشان جدایی بوده وگرنه پایان دادن به زندگی مشترک برای هر کسی قطعا دشوارتر از تصور خواهد بود. »پاسخگوی 18 از استان کردستان 20 ساله در مورد راهحل بودن طلاق چنین ذکر میکند:«طلاق راه حل مشکلات سختی است که توسط زن،شوهرو اطرافیان آنها قابل حل و فصل نبوده است»
با وجود آنکه مشارکت کنندگان تحقیق طلاق را واقعه ای تلخ، دردناک، عذاب آور و سخت تلقی میکنند اما اغلب انها باور داشتند که طلاق میتواند منطقی ترین راهحل برای خروج از وضعیت بحرانی حاکم در خانواده باشد. انها بیان نموده اند که در زندگی مشترک ممکن است شرایطی حاکم شود که ادامه زندگی ممکن نباشد و طلاق آخرین راه حل و تنها راه چاره برای برون رفت از آن شرایط باشد. در این باره جان برناردز[16] (1396) معتقد است برای نسلهای جوانتر طلاق بیشتر راهحل در نظر گرفته می شود تا معضل اجتماعی.
طلاق مانع برخی آسیبها: نمونه های مورد بررسی طلاق را مانع برخی آسیبهایی همچون: ضروت، جلوگیری از فساد تباهی، مانع از اسیب روحی و روانی، همچون دارو، جلوگیری از اسیب به بچه ها، به نفع زوجین و بچه ها،مانع بروز مشکلات برای کودکان بیان کرده اند.
پاسخگوی 9 از استان قزوین 21 ساله اظهار می دارد: «درجایی که جان افراد در خطر باشد و مشکل بیش از اندازه حاد باشد ظاهرا چاره ی کار طلاق است» و پاسخگوی 16 از آذربایجان غربی 23 ساله در مورد طلاق چنین بیان میکند: «طلاق را اگر مستقل از اتفاقاتی که در کشورمان اتفاق بیافتد در نظر بگیریم موضوعی کاملا عادی و عقلانی است و شخصا به نظرم حتی به سود دو طرف و حتی فرزند انهاست زیرا از مسایل و نزاع هایی که به طور حتم در اینده رخ میدهد و روی روان انهاست تاثیر میگذارد جلوگیری میکندو اینده فرزند را به خطر نمی اندازد.» پاسخگوی 18 از استان کردستان 20 ساله چنین بیان می دارد: «گاهی زندگی زناشویی دچار تنش های شدید می شود و از هم فرو می پاشد و از نظر عقلی هیچ تردیدی وجود ندارد که گاهی روابط زن و شوهر به اندازه ای تباه و خراب می شود و به حدی از یکدیگر یا طرفی از دیگری متنفر می شود که امکان آشتی و مصالحه میان آنها وجود ندارد و تنها راه چاره و رهایی آنها از بند یکدیگر طلاق و جدایی است و این جدایی در جهت جلوگیری از نگرانی ، سرگردانی فساد و تباهی هرچه بیشتر صورت می گیرد.» پاسخگوی 10 از استان گیلان 20 ساله طلاق را به دارو تشبیه میکند: طلاق را میتوان به دارو تشبیه کرد؛زمانی که ازدواج در معنی واقعی ناموفق است و از رسالت خود خارج شده و دیگر آرامش دهنده نیست بلکه سلامت روانی و اجتماعی افراد را به خطر میندازد .این جاست که گویی فرد به بیماری گرفتار گشته که ای کاش نمیگشت و باید سعی به خوددرمانی نیز یکند اما اگر نشدنی بود،به سراغ این داروی با عوارض بالا برود.پس ما طلاق درست نیز داریم. پاسخگوی 11 از استان گیلان 23 ساله چنین ذکر میکند: «طلاق گرفتن بجا ،هنگامی که تلاش زوجین بی فایده باشد توصیه میشود ،زیرا اگر دوانسان نتواند سر مشکلات به تفاهم برسد چه بسا که اگر همدیگر را تحمل کننداز لحاظ روحی بیشتر اذیت میشوند. » پاسخگوی 25 از آذربایجان شرقی 21 ساله چنین اظهار میکند:« در مواقعی دو فرد پس ازگذشت زمان متوجه میشوند اصلا هیچ نقطه مشترک و تفاهمی باهم ندارند و ادامه دادن این زندگی مشترک نه تنها سودی برای انها ندارد بلکه باعث اسیب های روحی روانی در هر دو طرف میشود، گاهی ادامه دادن زندگی مشترک به اجبار باعث اسیب های اجتماعی نظیر خیانت و اعتیاد و...میشود نه طلاقᴉ».پاسخگوی 13 از استان البرز 20 ساله چنین اظهار می دارد: «در خیلی از خانواده ها پدر و مادر بخاطر فرزندشان از هم جدا نمی شوند در حالی ک ذاتا کنار هم نیستند یعنی کنار هم آرامش خاطر ندارند و رفتار هایی از خود نشان میدهند که اگر جدا زندگی کنند بیشتر به نفع فرزندشان است تا اینکه باهم در مکانی مشترک زندگی کنند و با رفتار های خود آرامش روانی فرزندشان را مختل کنند.» پاسخگوی 29 از آذربایجان شرقی 21 ساله چنین میگوید: «پدر ومادرهایی هستند که با وجود اختلافات بسیار بخاطر فرزندان خود پای زندگی با یکدیگر مانده اند و فرزندان آنها دچار مشکلات روحی و روانی بسیاری است..»پاسخگوی 26 از آذربایجان غربی 20ساله چنین بیان میکند: «درست است که فرزندان طلاق از نظر روحی و اجتماعی اسیب های بسیار زیادی میبینند اما میتوان با کمک گرفتن از مشاور وتوافق بین پدر و مادر این آسیب ها را به حداقل رساند که این اسیب ها در برابر اسیب زندگی میان دو پدر و مادر که مدام باهم مشکل دارند و جو خانه که همیشه متشنج است، هیچ است.»
با وجود آنکه اغلب دانشجویان به پیامدهای و آسیبهای ناگوار فردی و اجتماعی طلاق و نگاه بد جامعه به آن اگاهی داشتند اما در برخی مواقع طلاق را ضرورتی می دانستند که مانع آسیبهای بیشتر به زوجین و فرزندان می شود . ازدواج از نظر نمونه های مورد بررسی امری گسستنی است و طلاق در مواقعی که سلامت جسمی و روحی زوجین و بچه ها در خطر است بر حفظ زندگی اولویت دارد. طلاق میتواند به مشاجرات بی پایان و مخرب خانوادگی پایان دهد و کودکان را از استرس نگرانی و اضطراب نجات دهد. به عبارت دیگر در خانواده ها اصل سلامت جسمی و روحی زوجین و فرزندان انهاست و در صورتی که این اصل در زندگی مشترک به خطر افتد طلاق میتواند به عنوان یک ضرورت بکار اید. انچنان که اماتو معتقد است طلاق می تواند زمینه ساز زندگی شادتری برای بزرگسالان و نجات کودکان از محیط نامطلوب چنین خانواده هایی شود(اماتو،2000) چنانچه تلقی از طلاق این باشد که این امر به شرایط مشاجره در خانواده پایان می دهد و کودکان را از استرس و نگرانی دور میکند در این صورت نمیتواند امری مذموم و ناپسند تلقی شود.
نتیجه گیری
طی دهه های گذشته طلاق بیش از هر عامل دیگری خانواده های ایرانی را تهدید میکند. تحقیقات بین نسلی نشان می دهد که نگرش نسل جوان و بخصوص زنان نسبت به طلاق تغییر یافته است و این تغییر نگرش به افزایش طلاق در جامعه منجر شده است . بررسی ادراکات و نظرات نسل جوان و بخصوص دختران جوان میتواند درک و فهم دقیقتری از نظرات و دیدگاههای آنان از طلاق در اختیار ما قرار دهد. بنابراین این پژوهش در پی پاسخ به این سوال است که دانشجویان دختر چه درکی از طلاق دارند؟
نمونه های مورد پژوهش به صورت هدفمند از دختران دانشجوی دانشگاه فرهنگیان انتخاب شدند. برای جمع اوری اطلاعات از ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته و به منظور تحلیل اطلاعات از تکنیک تحلیل مضمون استفاه شد. ادراکات و تصورات دانشجویان از طلاق در چهار مضمون مجاز در اسلام ، رهایی و نجات، آخرین راهحل و جلوگیری از آسیب دسته بندی شدند.
نمودار مضامین استخراج شده
در مضمون مجاز در اسلام دانشجویان معتقد بودند که با وجود انکه طلاق در اسلام مکروه و منفور بوده و توصیه نشده است، اما ممنوع و حرام نیز اعلام نشده است. بطوری که در شرع اسلام طلاق در مواردی و شرایطی جایز است.
در مضمون رهایی و نجات دانشجویان اظهار داشتند که اگر زندگی مشترک چنان سخت و دشوار شود که مرد و زن را در زندگی خانوادگی دچار محرومیت و محدودیت کند، طلاق میتواند راه نجات و رهایی از ان وضعیت باشد. با توجه به اینکه نمونه های مورد بررسی از حقوق ماهیانه برخودار هستند و دارای نوعی امنیت شغلی نیز هستند ارزش اقتصادی ازدواج برای انها کمتر شده و ارزیابی انها از ازدواج و طلاق بر حسب رضایتمندی و خرسندی شخصی انها از دوام این رابطه است. بنابراین اگر چنانچه یک ازدواج با خرسندی و رضایت شخصی همراه نباشد و به انتظارات فردی و اجتماعی انها پاسخ ندهد و از سوی دیگر همراه با مسائل، سختی ها و مشکلاتی باشد که موجب محدودیت و محرومیت انها شود، میتواند گسستنی و پایان پذیر باشد. داشتن شغل و درآمد نوعی توانایی در تصمیم گیری برای دختران دانشجو فراهم می سازد و این فرصت را برای انها مهیا است که در انتخاب همسر و ازدواج و طلاق از استقلال و ازادی بیشتری برخوردار باشند. اشتغال و کسب درامد همچنین منجر به اعتماد به نفس زیادتر زن شده و استقلال اجتماعی روان شناختی وی را افزایش می دهد و ضمن ایجاد استقلال اقتصادی برای زنان هزینه طلاق را برای انها کم میکند.(علی مندگاری و همکاران،1391) بنابراین از دیدگاه مشارکت کنندگان پژوهش طلاق نقطه پایانی برای زندگی تلقی نمی شود و میتواند اتفاقی نجات بخش و فرصتی برای ساختن زندگی بهتر باشد.
در مضمون آخرین راه حل منطقی، مشارکت کنندگان تحقیق طلاق را به عنوان آخرین راه حل تلقی نموده اند. انها اظهار داشتند در صورتی که در زندگی مشترک، مشکلات و مسائل زوجین به حدی باشد که برای آنها قابل تحمل نباشد طلاق میتواند بهترین راه حل منطقی باشد. افزایش تحصیلات دختران و زنان موجب افزایش رویکرد منطقی و عقلانی به زندگی خانوادگی می شود. تحصیلات خودبه خود سبب تغییر رفتار نگرش و انتظارات و باورهای فرد درباره امور مختلف جامعه و بازاندیشی آنان نسبت به نقشهای جنسیتی و انتظارات خانوادگی میشود. در وضعیتی که برابری جنسیتی یکی از انتظارات و خواسته های اصلی زنان در خانه تلقی می شود احساس بی عدالتی نسبت به تقسیم کار خانگی، رضایت شخصی زنان را از زندگی زناشویی کاهش داده و باعث می شود بیش از مردان به طلاق بیاندیشند. بنابراین تلقی انها از طلاق و ازدواج امری مشروط و اختیاری می شود و طلاق می تواند امری محتمل و راهی برای پایان دادن به یک زندگی اشتباه باشد. همچنین افزایش طلاق ها در جامعه و عادی تلقی شدن این رفتار موجب شده است که بسیاری از دختران و زنان طلاق را امری عقلانی و عادی پنداشته و راهحلی برای پایان دادن به مسائل خویش در زندگی مشترک تلقی کنند.
در مضمون طلاق مانع آسیب، نمونه های مورد بررسی اظهار داشتند که طلاق میتواند مانع آسیبهای بیشتر جسمی روحی روانی و اجتماعی برای زوجین و فرزندانشان باشد. بنابراین طلاق تصمیمی است که میتواند جلوی ضررها و آسیبهای بیشتر را بگیرد. در فرهنگ سنتی و عامه ایرانیان زن و شوهرها و به ویژه زنان را به نهایت بردباری، گذشت و سازگاری نسبت به همسر فراخوانده است و رعایت این رفتارها نوعی ارزش اجتماعی به حساب می آیند و حال انکه از طلاق و جدایی بعنوان منفورترین حلالها و یک ضد ارزش یاد می شود. سازگاری با همسر و تحمل برای حفظ زندگی یا تحمل بخاطر فرزندان توصیه ها و اندرزهایی بود که بزرگان و ریش سفیدان خانواده به زوجین جوان داشتند. ( فروتن، 52:1379) به نظر می رسد تغییر وضعیت زنان در حوزه خانواده این اعتقاد و باور سنتی و عامیانه را در ذهنیت و باور زنان و دختران امروزی تضعیف کرده است.
تحولات فرهنگی و اجتماعی همچون گسترش فرهنگ فردگرایی و تفکرات فمنیستی همراه با افزایش تحصیلات و اشتغال زنان و استقلال اقتصادی و مالی و نیز دسترسی به فضای مجازی و گردش اطلاعات ،ذهنیت زنان به نقشهای جنسیتی، ازدواج و تشکیل خانواده و طلاق را تغییر داده است. آنان در پی انند که وضعیت «سوختن و ساختن در خانه» را به عرصه «مذاکره و چانه زنی بین زوجین» تبدیل سازند. الگوی خانوده سنتی که همان «مرد نان اور و زن خانه دار» تغییر یافته است و زنان خواهان عاملیت و تاثیر گذاری بیشتری در روابط اجتماعی و خانوادگی هستند. سهم عاملیت ارادی و انتخابی(زنان) در برابر ساختارها و نهادها افزایش یافته و تاثیر یکجانبه و تعیین کننده ساختارها و نهادها بر زنان کاهش یافته و انها را از وضعیت منفعل، به طرف مذاکره تبدیل کرده است. خانواده به عنوان نخستین مکان هویت سازی و محل بازتولید جنسیت اکنون محل استقرار افرادی است که نظم جنسی و جنسیتی موجود در ان را به پرسش کشیده و به توسعه خود در برابر نهاد خانواده اقدام کرده اند(عرب خراسانی، 1399: 84) در خصوص طلاق نیز مشارکت کنندگان تحقیق موضعی فعالانه به ان داشتند انها طلاق را نه اسیب اجتماعی بلکه راهحلی منطقی برای رهایی و نجات از مصائب زندگی مشترک می دانند برخی از انها باور داشتند که «طلاق بهتر از تحمل کردن» است. نتایج این تحقیق با یافته های عرب خراسانی(1399) و چابکی(1391) و علی مندگاری و همکاران(1395)همسو است. همچنین در مورد تغییر نگرش زنان به طلاق، یافته های پژوهشهای فروتن ومیرزایی(1395 ) فلاحی گیلان و همکاران(1391) و صادقی(1395) را تایید میکند.
بدین ترتیب به نظر می رسد با توجه به تغییرات صورت گرفته در وضعیت زنان در جامعه و درون خانواده، منطق تشکیل خانواده و ازدواج و طلاق در ذهنیت و باورهای زنان تغییر یافته است، زنان در حال بازاندیشی در نقشهای جنسیتی خود در خانواده های سنتی هستند. انها در پی این هستند تا جایگاه برابر و عادلانه ای در خانه و جامعه داشته باشند. بدین ترتیب از منابع اقتصادی و فرهنگی خویش در جهت کنشگری فعال در بر قراری روابط عادلانه و برابر در جامعه و زندگی خانوادگی بهره می برند.